کاربر:Mohammad R. Jamshidi/آلبر کامو
Mohammad R. Jamshidi/آلبر کامو | |
---|---|
Portrait from New York World-Telegram and Sun Photograph Collection, 1957 | |
زادهٔ | ۷ نوامبر ۱۹۱۳ Mondovi, French Algeria (present-day Dréan, Algeria) |
درگذشت | ۴ ژانویهٔ ۱۹۶۰ (۴۶ سال) Villeblevin, France |
محل تحصیل | University of Algiers |
کارهای برجسته | The Stranger / The Outsider The Myth of Sisyphus The Rebel The Plague |
همسر(ها) |
|
حیطه | Western philosophy |
مکتب | |
علایق اصلی | Ethics, human nature, justice, politics, philosophy of suicide |
ایدههای چشمگیر | Absurdism |
تأثیرگرفته از | |
امضاء | |
آلبر کامو (/kæˈmuː/ kam-OO, /[invalid input: 'USalso']kəˈmuː/ kə-MOO ; فرانسوی: [albɛʁ kamy] ( شنیدن)؛ ۷ نوامبر ۱۹۱۳ – ۴ ژانویه ۱۹۶۰) فیلسوف، نویسنده و روزنامهنگار فرانسوی الجزایریالاصل بود. او در سال ۱۹۵۷ جایزه نوبل ادبیات را در سن ۴۴ سالگی دریافت کرد و دومین برنده جوان تاریخ بود. از آثار او میتوان به بیگانه، طاعون، افسانه سیزیف، سقوط و انسان طاغی اشاره کرد.
کامو در الجزایر فرانسه از پدر و مادری پیدز نوآر بهدنیا آمد. او دوران کودکی خود را در محلهای فقیرنشین گذراند و بعدها در دانشگاه الجزیره در رشته فلسفه تحصیل کرد. او در پاریس بود که آلمانیها در طول جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۰ به فرانسه حمله کردند. کامو سعی کرد فرار کند اما در نهایت به مقاومت فرانسه پیوست و در آنجا بهعنوان سردبیر در کمبا، یک روزنامه غیرقانونی هکاری میکرد. پس از جنگ، او یک چهره مشهور بود و سخنرانیهای زیادی در سراسر جهان انجام داد. او دو بار ازدواج کرد اما روابط خارج از ازدواج زیادی داشت. کامو از نظر سیاسی فعال بود. او بخشی از جریان چپ بود که با اتحاد جماهیر شوروی به دلیل توتالیتاریسم مخالف بود. کامو یک اخلاق گرا بود و به آنارکو سندیکالیسم گرایش داشت. او بخشی از بسیاری از سازمانهایی بود که به دنبال ادغام اروپا بودند. در طول جنگ الجزایر (۱۹۵۴–۱۹۶۲)، او موضعی بیطرف داشت و از یک الجزایر چندفرهنگی و کثرتگرا حمایت کرد، موضعی که باعث بحث و جدل شد و توسط اکثر احزاب رد شد.
از نظر فلسفی، دیدگاههای کامو به ظهور فلسفه معروف نیهلیسم کمک کرد. او همچنین یک اگزیستانسیالیست در نظر گرفته میشود، اگرچه وی در طول زندگی خود قاطعانه این موضوع را رد میکرد.
زندگی
[ویرایش]سالهای اولیه و تحصیلات
[ویرایش]آلبر کامو در ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در محله ای کارگری در موندووی (دران کنونی)، در الجزایر فرانسه به دنیا آمد. مادرش، کاترین هلن کامو (با نام مستعار سینتس)، فرانسوی و با تبار اسپانیایی بالئاری بود. پدرش، لوسین کامو، یک کارگر فقیر کشاورزی فرانسوی، در نبرد مارن در سال ۱۹۱۴ در طول جنگ جهانی اول جان باخت. کامو هرگز او را ندید. کامو، مادرش و سایر بستگانش در دوران کودکیاش در بخش بلکورت الجزایر بدون بسیاری ازامکانات اولیه زندگی میکردند. او یک فرانسوی نسل دوم در الجزایر، قلمرو فرانسه از سال ۱۸۳۰ تا ۱۹۶۲ بود. پدربزرگ پدری او، همراه با بسیاری دیگر از هم نسلانش، برای زندگی بهتر در دهههای اول قرن نوزدهم به الجزایر نقل مکان ک:رده بودند. از این رو، او را با اضلاح فرانسوی: pied-noir میخواندند. (اصطلاحی عامیانه برای فرانسویهایی که در الجزایر به دنیا آمدهاند) این هویت و پیشینه ضعیف او تأثیر قابلتوجهی بر زندگی او گذاشت. با این وجود، کامو یک شهروند فرانسوی بود و از حقوق بیشتری نسبت به عربها و بربرهای الجزایری تحت حاکمیت indigénat برخوردار بود. [۲] کامو در دوران کودکی خود به فوتبال و شنا علاقه داشت. [۳]
کامو تحت تأثیر استادش لویی ژرمن در سال ۱۹۲۴ برای ادامه تحصیل در یک لیسیوم معتبر (دبیرستان) در نزدیکی الجزایر بورسیه تحصیلی گرفت. [۴] در سال ۱۹۳۰، او مبتلا به سل تشخیص داده شد. [۳] از آنجا که این یک بیماری قابل انتقال است، او از خانه خود نقل مکان کرد و نزد عمویش گوستاو آکو، قصاب، که بر کامو جوان تأثیر گذاشت، ماند. در آن زمان بود که کامو با راهنمایی استاد فلسفه خود ژان گرنیه به فلسفه روی آورد. او تحت تأثیر فیلسوفان یونان باستان و فردریش نیچه قرار گرفت. [۳] در آن مدت، او فقط قادر به تحصیل نیمه وقت بود. برای کسب درآمد، مشاغل عجیب و غریبی را انتخاب کرد: به عنوان معلم خصوصی، کارمند قطعات خودرو، و دستیار در مؤسسه هواشناسی. [۴]
در سال ۱۹۳۳، کامو در دانشگاه الجزیره ثبت نام کرد و لیسناس قلسفه (بیای) خود را در سال ۱۹۳۶ پس از ارائه پایاننامهاش در مورد فلوطین دریافت کرد.[۵] کامو به فیلسوفان اولیه مسیحی علاقه پیدا کرد، اما نیچه و آرتور شوپنهاور راه را به سوی بدبینی و الحاد هموار ک:رده بودند. کامو همچنین فیلسوفان رماننویسی مانند استاندال، هرمان ملویل، فئودور داستایوفسکی و فرانتس کافکا را مطالعه کرد. [۶] در سال ۱۹۳۳، او همچنین با سیمون هیه، که در آن زمان شریک یکی از دوستان کامو بود، ملاقات کرد که اولین همسر او شد. [۴]
کامو از سال ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۰ برای تیم نوجوانان راسینگ دانشگاه آلجر دروازهبان بازی کرد [۷] حس گروحیه تیمی، برادری و هدف مشترک بهشدت برای کامو جذاب بود. [۸] در گزارشهای مسابقات، او اغلب به خاطر بازی با اشتیاق و شجاعت مورد ستایش قرار میگرفت. زمانی که او در ۱۷[۷] سالگی به بیماری سل مبتلا شد، هرگونه جاهطلبی فوتبال ناپدید شد. از نظر او، اخلاق ساده انگارانه فوتبال با اخلاق پیچیده تحمیل شده توسط مقاماتی مانند دولت و کلیسا در تضاد بود. [۷]
سالهای شکلگیری
[ویرایش]؛ در سال ۱۹۳۴، در سن ۲۰ سالگی، کامو با سیمون هیه رابطه داشت. سیمون از اعتیاد به مورفین رنج میبرد، دارویی که برای کاهش د:ردهای قاعدگی خود استفاده میکرد. عموی او گوستاو این رابطه را تأیید نکرد، اما کامو با هیه ازدواج کرد تا به او در مبارزه با اعتیاد کمک کند. او متعاقباً متوجه شد که همسرش همزمان با پزشکش در ارتباط بود و این زوج بعداً طلاق گرفتند. [۴]
کامو در اوایل سال ۱۹۳۵ به حزب کمونیست فرانسه (PCF) پیوست. او آن را راهی برای «مبارزه با نابرابریها بین اروپاییها و «بومیها» در الجزایر میدانست، هرچند که مارکسیست نبود. وی توضیح داد: ممکن است کمونیسم را سکوی پرشی و زهد بدانیم که زمینه را برای فعالیتهای معنوی بیشتر فراهم میکند. کامو یک سال بعد PCF را ترک کرد. در سال ۱۹۳۶، حزب کمونیست الجزایر (PCA) که به استقلال فکر میکرد، تأسیس شد و کامو پس از توصیه مربی گرنیه به او به آن پیوست. نقش اصلی کامو در PCA سازماندهی Theatre du Travail («تئاتر کارگران») بود. کامو همچنین به حزب مردم الجزایر (PPA) که یک حزب میانهرو ضد استعمار/ناسیونالیست بود، نزدیک بود. با افزایش تنشها در دوره بین دو جنگ، PCA و PPA استالینیستی روابط را قطع کردند. کامو به دلیل امتناع از پیروی از خط حزب از PCA اخراج شد. این سلسله وقایع اعتقاد او را به کرامت انسانی تشدید کرد. بیاعتمادی کامو به بوروکراسیهایی که به جای عدالت هدفشان کارآمدی بود، افزایش یافت. او به فعالیت خود با تئاتر ادامه داد و نام گروه خود را به تئاتر د اکیپ ("تئاتر تیم") تغییر داد. برخی از فیلمنامههای او اساس رمانهای بعدی او بودند. [۴]
در سال ۱۹۳۸، کامو شروع به کار برای روزنامه چپ الگر ریپابلیکن (مؤسس پاسکال پیا) کرد، زیرا احساسات شدید ضد فاشیستی داشت و ظهور رژیمهای فاشیستی در اروپا او را نگران ک:رده بود. در آن زمان، کامو احساسات شدیدی علیه استعمار مقتدر پیدا ک:رده بود، زیرا شاهد برخورد خشن مقامات فرانسوی با اعراب و بربرها بود. Alger républicain در سال ۱۹۴۰ ممنوع شد و کامو به پاریس پرواز کرد تا شغل جدیدی در Paris-Soir به عنوان سردبیر داشته باشد. در پاریس، او تقریباً «اولین چرخه» آثار خود را که به امور پوچ و بیمعنا میپردازد، به پایان رساند - رمان L'Étranger (بیگانه (بریتانیا)، یا غریبه (ایالات متحده))، مقاله فلسفی Le Mythe de Sisyphe (The اسطوره سیزیف) و نمایشنامه کالیگولا. هر دوره شامل یک رمان، یک مقاله و یک نمایشنامه بود. [۱۴]
جنگ جهانی دوم، مقاومت و نبرد
[ویرایش]بلافاصله پس از نقل مکان کامو به پاریس، شروع جنگ جهانی دوم بر فرانسه تأثیر گذاشت. کامو برای پیوستن به ارتش داوطلب شد اما به دلیل ابتلا به بیماری سل پذیرفته نشد. هنگامی که آلمانیها به سمت پاریس حرکت میکردند، کامو فرار کرد. او از پاریس-سوآر [۴] شد و به لیون رفت، جایی که در ۳ دسامبر ۱۹۴۰ با پیانیست و ریاضیدان فرانسین فور ازدواج کرد. [۳] به دلیل بیماری سل، او با توصیه پزشکی به کوههای آلپ فرانسه نقل مکان کرد. در آنجا او شروع به نوشتن چرخه دوم آثار خود کرد که این بار به شورش میپرداخت - رمان La Peste (طاعون) و نمایشنامه Le Malentendu (سوء تفاهم). در سال ۱۹۴۳ او به دلیل کارهای قبلی خود شناخته شد. او به پاریس بازگشت و در آنجا با ژان پل سارتر آشنا شد و دوست شد. او همچنین بخشی از حلقه روشنفکرانی از جمله سیمون دوبوار، آندره برتون و دیگران شد. در میان آنها ماریا کاسارس بازیگر بود که بعدها با کامو رابطه نامشروع داشت. [۱۷]
کامو در جریان اشغال فرانسه نقش فعالی در جنبش مقاومت زیرزمینی علیه آلمانیها داشت. پس از ورود به پاریس، به عنوان روزنامهنگار و سردبیر روزنامه توقیف شده Combat مشغول به کار شد. او پس از آزادی فرانسه به نوشتن برای روزنامه ادامه داد. [۱۸] کامو از نام مستعار برای مقالات رزمی خود استفاده میکرد و از کارتهای شناسایی جعلی برای جلوگیری از دستگیر شدن استفاده میکرد. در آن دوره او چهار نامه به نام آمی الماند (نامههایی به یک دوست آلمانی) نوشت و توضیح داد که چرا مقاومت لازم است. [۴]
پس از جنگ جهانی دوم
[ویرایش]پس از جنگ، کامو در پاریس با فائوره، شریک زندگی خود وارد رابطه شد که در سال ۱۹۴۵ صاحب دوقلویهایی بهنامهای کاترین و ژان شدند. [۹] او طی دو سفر جداگانه در دانشگاههای مختلف آمریکا و آمریکای لاتین سخنرانی کرد. او همچنین یک بار دیگر از الجزایر دیدن کرد، اما از ادامه سیاستهای ظالمانه استعماری که بارها دربارهٔ آن هشدار داده بود ناامید شد. در این دوره او چرخه دوم کار خود را با مقاله L'Homme révolté (شغیان) به پایان رساند. کامو به کمونیسم توتالیتر حمله کرد و در عین حال از سوسیالیسم لیبرتارین و آنارکو سندیکالیسم دفاع کرد. [۴] این کتاب که باعث ناراحتی بسیاری از همکاران و معاصرانش در فرانسه با رد کمونیسم شد، باعث انشعاب نهایی با سارتر شد. روابط او با چپ مارکسیست در طول جنگ الجزایر بدتر شد. [۴]
کامو یکی از حامیان قوی ادغام اروپایی در سازمانهای حاشیه ای مختلف بود که در این راستا کار میکردند. [۴] در سال ۱۹۴۴، او Comité français pour la féderation européenne - (CFFE (کمیته فرانسوی برای فدراسیون اروپایی)) را تأسیس کرد و اعلام کرد که اروپا «تنها میتواند در مسیر پیشرفت اقتصادی، دموکراسی و صلح تکامل یابد، اگر ملت- ایالتها به یک فدراسیون تبدیل میشوند." [۴] در سالهای ۱۹۴۷–۱۹۴۸، او «گروههای ارتباط بینالمللی» (GLI) را که یک جنبش اتحادیهای کارگری در چارچوب سندیکالیسم انقلابی بود (سندیکالیسم انقلابی) تأسیس کرد. [۲۴] هدف اصلی او بیان جنبه مثبت سوررئالیسم و اگزیستانسیالیسم، رد منفی گرایی و نیهیلیسم آندره برتون بود. کامو همچنین صدای خود را علیه مداخله شوروی در مجارستان و تمایلات توتالیتر رژیم فرانکو در اسپانیا بلند کرد. [۴]
کامو روابط متعددی داشت، به ویژه روابط نامنظم و در نهایت علنی با بازیگر اسپانیایی الاصل ماریا کاسارس، که مکاتبات زیادی با او داشت. [۲۵] فور این ماجرا را ساده نگرفت. او یک شکست روانی داشت و در اوایل دهه ۱۹۵۰ نیاز به بستری شدن در بیمارستان داشت. کامو که احساس گناه میکرد، از زندگی عمومی کنارهگیری کرد و مدتی کمی افس:رده بود. [۳]
در سال ۱۹۵۷، کامو خبر دریافت جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. این برای او یک شوک بود. او پیشبینی میکرد که آندره مالرو برنده این جایزه معتبر شود. او در سن ۴۴ سالگی، پس از رودیارد کیپلینگ، که ۴۲ سال داشت، دومین جوان دریافت کننده این جایزه بود. پس از این، او شروع به کار بر روی زندگینامه خود Le Premier Homme (اولین مرد) در تلاش برای بررسی «یادگیری اخلاقی» کرد. او همچنین یک بار دیگر به تئاتر روی آورد. [۴] او با پولی که با جایزه نوبل دریافت کرد، رمان شیاطین داستایوفسکی را برای صحنه اقتباس و کارگردانی کرد. این نمایش در ژانویه ۱۹۵۹ در تئاتر آنتوان پاریس اکران شد و از نظر منتقدان موفقیتآمیز بود. [۳]
در این سالها، آثار فیلسوف سیمون ویل را پس از مرگ در مجموعه «اسپویر» («امید») که برای Éditions Gallimard تأسیس ک:رده بود، منتشر کرد. ویل تأثیر زیادی بر فلسفه او گذاشت، زیرا نوشتههای او را «پادزهری» برای نیهیلیسم میدانست.[۱۰][۱۱] کامو او را «تنها روح بزرگ دوران ما» توصیف کرد.
مرگ
[ویرایش]کامو در ۴ ژانویه ۱۹۶۰ در سن ۴۶ سالگی در یک تصادف رانندگی در نزدیکی سانس در Le Grand Fossard در شهر کوچک ویلبلوین درگذشت. او تعطیلات سال نوی ۱۹۶۰ را در خانهاش در لورمارین، واکلوز به همراه خانوادهاش و ناشرش میشل گالیمار از انتشارات گالیمار، همراه با همسر گالیمار، ژانین، و دخترش گذرانده بود. همسر و فرزندان کامو در ۲ ژانویه با قطار به پاریس بازگشتند، اما کامو تصمیم گرفت با Facel Vega FVS مجلل گالیمار بازگردد. ماشین در مسیر طولانی و مستقیم از مسیر ملی ۵ (در حال حاضر RN 6 یا D606) با یک درخت چنار برخورد کرد. کامو که روی صندلی مسافر نشسته بود، فوراً درگذشت. [۳۳] گالیمار چند روز بعد درگذشت، اگرچه همسر و دخترش آسیبی ندیدند. گمانه زنیهایی وجود دارد مبنی بر اینکه کامو به دلیل انتقاد از سوء استفادههای شوروی توسط کاگب ترور شدهاست. [۱۲][۱۳]
۱۴۴ صفحه از یک دست نوشته با عنوان Le premier Homme (نخستین مرد) در لاشه هواپیما پیدا شد. کامو پیشبینی ک:رده بود که این رمان ناتمام بر اساس دوران کودکی او در الجزایر بهترین اثر او خواهد بود. [۹] کامو در گورستان Lourmarin, Vaucluse، فرانسه، جایی که او زندگی میکرد، به خاک سپ:رده شد. [۱۴] دوستش سارتر مداحی خواند و به «اومانیسم سرسخت» قهرمانانه کامو ادای احترام کرد. [۶] ویلیام فاکنر درگذشت خود را نوشت، و گفت: «وقتی در به روی او بسته شد، قبلاً در این طرف آن نوشته بود که هر هنرمندی که همان پیش آگاهی و نفرت از مرگ را با خود همراه میکند، امیدوار است به آن بپردازد. do: من اینجا بودم.»
حرفهٔ ادبی
[ویرایش]اولین انتشارات کامو نمایشنامهای بود به نام شورش در آستوریا (Révolte dans les Asturies) که با سه دوستش در ماه مه ۱۹۳۶ نوشته شد. موضوع شورش معدنچیان اسپانیایی در سال ۱۹۳۴ بود که به طرز وحشیانه ای توسط دولت اسپانیا سرکوب شد و منجر به کشته شدن ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر شد. در ماه مه ۱۹۳۷ او اولین کتاب خود را نوشت، L'Envers et l'Endroit (Betwixt and Between، همچنین به عنوان The Wrong Side and Right Side ترجمه شدهاست). هر دو توسط انتشارات کوچک ادموند شارلو منتشر شد. [۴]
کامو کار خود را به سه دوره تقسیم کرد. هر دوره شامل یک رمان، یک مقاله و یک نمایشنامه بود. اولین چرخه ابزورد متشکل از L' Étranger, Le Mythe de Sysiphe و Caligula بود. دوم چرخه شورش بود که شامل La Peste (طاعون)، L'Homme révolté (شغیان) و Les Justes (قاتلان عادل) بود. سوم، چرخه عشق، شامل نمسیس بود. هر چرخه بررسی یک موضوع با استفاده از یک اسطوره بتپرستی و شامل نقوش کتاب مقدس بود. [۱۵]
کتابهای اولین چرخه بین سالهای ۱۹۴۲ و ۱۹۴۴ منتشر شدند، اما موضوع پیش از این، حداقل در سال 1936 [۴] شد. مکانی پوچ است و به بشریت از عواقب تمامیتخواهی هشدار میدهد. [۴]
کامو کار خود را در چرخه دوم زمانی که در الجزایر بود، در آخرین ماههای سال ۱۹۴۲، درست زمانی که آلمانها در حال رسیدن به شمال آفریقا بودند، آغاز کرد. [۴] در چرخه دوم، کامو از پرومته، که به عنوان یک انسان گرای انقلابی به تصویر کشیده میشود، استفاده کرد تا تفاوتهای ظریف بین انقلاب و شورش را برجسته کند. او جنبههای مختلف شورش، متافیزیک آن، ارتباط آن با سیاست را تحلیل میکند و آن را زیر دریچه مدرنیته، تاریخگرایی و نبود خدا بررسی میکند. [۴]
پس از دریافت جایزه نوبل، کامو دیدگاههای صلحطلبانه خود را در کتاب Actuelles III: Chronique algérienne 1939-1958 (تواریخ الجزایر) گردآوری، توضیح داد و منتشر کرد. او سپس تصمیم گرفت از جنگ الجزایر فاصله بگیرد زیرا بار روانی را خیلی سنگین میدید. او به تئاتر و سیکل سوم که دربارهٔ عشق و الهه نمسیس بود روی آورد. [۴]
دو اثر کامو پس از مرگ منتشر شد. اولین فیلم با عنوان La mort heureuse (یک مرگ مبارک) (۱۹۷۰) دارای شخصیتی به نام پاتریس مرسو است که ' مورسو غریبه قابل مقایسه است. در مورد رابطه بین این دو کتاب بحثهای علمی وجود دارد. دومی یک رمان ناتمام بود، Le Premier home (اولین مرد) (۱۹۹۵) که کامو قبل از مرگش در حال نوشتن آن بود. این یک اثر زندگینامهای دربارهٔ دوران کودکی او در الجزایر بود و انتشار آن در سال ۱۹۹۴ جرقه بازنگری گست:ردهای در مورد استعمار کامو که گفته میشد پشیمان نشده بود، شد. [۲]
سالها | اسطوره بتپرستی | موتیف کتاب مقدس | رمان | نمایشنامه |
---|---|---|---|---|
۱۹۳۷–۴۲ | سیزیف | بیگانگی، تبعید | غریبه (L'Étranger) | کالیگولا، {{سخ}} سوء تفاهم (Le Malentendu) |
۱۹۴۳–۵۲ | پرومتئوس | شورش | طاعون (لا پسته) | حالت محاصره (L'État de Siège) {{سخ}} The Just (Les Justes) |
۱۹۵۲–۵۸ | احساس گناه، سقوط؛ تبعید و پادشاهی. {{سخ}} یحیی باپتیست، مسیح |
پاییز (La Chute) | اقتباس از صاحبان (داستایفسکی)؛ {{سخ}} مرثیه فاکنر برای یک راهبه | |
۱۹۵۸– | نمسیس | پادشاهی | اولین مرد (Le Premier Homme) |
موضع سیاسی
[ویرایش]کامو یک اخلاقگرا بود. او براین باور بود که اخلاق باید سیاست را هدایت کند. در حالی که او تغییر اخلاق در طول زمان را انکار نمیکرد، دیدگاه کلاسیک مارکسیستی را که روابط مادی تاریخی اخلاق را تعریف میکند، رد کرد. [۱۶]
کامو همچنین به شدت از مارکسیسم-لنینیسم انتقاد میکرد، بهویژه چیزی مه در مورد اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت؛ کامو حکومت شوروی را توتالیتر میدانست. کامو همچنین کسانی را که با مدل شوروی و «تصمیم آنها برای نامیدن آزادی کامل بندگی» موافق بودند، سرزنش میکرد. [۱۷] او که طرفدار سوسیالیسم لیبرتارین بود، ادعا کرد که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیست، و ایالات متحده لیبرال نیست. [۳] انتقاد او از اتحاد جماهیر شوروی باعث شد که او با دیگران در چپ سیاسی، به ویژه با دوست دوباره و دوباره خود، ژان پل سارتر، درگیر شود. [۱۶]
کامو که در مقاومت فرانسه در برابر اشغال فرانسه توسط نازیها در طول جنگ جهانی دوم فعال بود، برای مجله معروف مقاومت کمبا کار میکرد و به ویراستاری در آن میپرداخت. او دربارهٔ همکاری فرانسه ویشی با اشغالگران آلمانی مینویسد: «اکنون تنها ارزش اخلاقی شجاعت است که در اینجا برای قضاوت در مورد عروسکهای خیمه شب بازی و غرغروهایی که وانمود میکنند به نام مردم صحبت میکنند مفید است. [۱۸] پس از آزادی فرانسه، کامو اظهار داشت: «این کشور به یک تالیران نیاز ندارد، بلکه به یک سنت ژوست نیاز دارد.» [۱۹] واقعیت دادگاههای پس از جنگ به زودی نظر او را تغییر داد: کامو علناً موضع خود را تغییر داد و به مخالف سرسخت مجازات اعدام تبدیل شد. [۱۹]
کاموهمچنین دیدگاههای آنارشیستی داشت که در دهه ۱۹۵۰، زمانی که به این باور رسید که مدل شوروی از نظر اخلاقی ورشکسته شدهاست، تشدید شد. [۵۲] کامو قاطعانه با هر نوع استثمار، اقتدار، مالکیت، دولت و تمرکز مخالف بود. [۲۰] اما او با انقلاب مخالف بود و شورشگر را از انقلابی جدا میکرد و معتقد بود که اعتقاد به «حقیقت مطلق»، اغلب در پوشش تاریخ یا عقل، الهامبخش انقلابیون است و به نتایج غمانگیزی میانجامد.[۲۱] او معتقد است که شورش ناشی از خشم ما نسبت به فقدان اهمیت متعالی در جهان است، در حالی که شورش سیاسی پاسخ ما به حملات علیه عزت و خودمختاری افراد است.[۲۱] کامو با خشونت سیاسی مخالف بود و تنها در موارد نادر و بسیار محدود آن را تحمل میکرد، و همچنین ترور انقلابی را که او آن را به قربانی کردن جانهای بیگناه در محراب تاریخ متهم میکرد.[۲۲]
دیوید شرمن، استاد فلسفه، کامو را یک آنارکو سندیکالیست میداند. [۳] گرام نیکلسون کامو را یک آنارشیست اگزیستانسیالیست میداند. [۲۳]
آندره پرودومو آنارشیست برای اولین بار در سال ۱۹۴۸ او را در جلسه Cercle des Étudiants Anarchistes ("حلقه دانشجویی آنارشیست") به عنوان یک هوادار آشنا با تفکر آنارشیستی معرفی کرد. کامو برای نشریات آنارشیستی مانند Le Libertaire (آزادیخواه)، La Révolution prolétarienne (انقلاب پرولتاریا) و Solidaridad Obrera («همبستگی کارگران»)، ارگان کنفدراسیون ملی آنارشیکال دل تراباخو (CNT) نوشت. کنفدراسیون ملی کار"). [۵۸]
کامو در جریان انقلاب الجزایر (۱۹۵۴–۱۹۶۲) موضعی بیطرف داشت. در حالی که او مخالف خشونت جبهه آزادیبخش ملی (FLN) بود، به بی عدالتی و وحشیگریهای تحمیل شده توسط فرانسه استعمارگر اعتراف کرد. او از حزب سوسیالیست متحد پیر مندز (PSU) و رویکرد آن به بحران حمایت میکرد. مندز طرفدار آشتی بود. کامو همچنین از یک شبه نظامی الجزایری به نام عزیز کسوس حمایت میکرد. کامو برای مذاکره بر سر آتشبس بین دو کشور به الجزایر سفر کرد اما با بیاعتمادی همه طرفها مواجه شد. [۵۹] در یک واقعه معروف و اغلب اشتباه نقل شده، کامو در طی سخنرانی خود در سال ۱۹۵۷ برای دریافت جایزه نوبل در استکهلم با یک منتقد الجزایری روبرو شد و معادل کاذب عدالت با تروریسم انقلابی را رد کرد: «مردم اکنون در ترامواهای الجزایر بمب میگذارند. شاید مادرم در یکی از آن ترامواها باشد. اگر این عدالت است، پس من مادرم را ترجیح میدهم.»[۲۴] [۳] منتقدان کامو این واکنش را ارتجاعی و نتیجه یک نگرش استعماری میدانند. [۶۲]
او به شدت از گسترش سلاحهای هسته ای و بمباران هیروشیما و ناکازاکی انتقاد کرد. [۴] در دهه ۱۹۵۰، کامو تلاشهای خود را وقف حقوق بشر کرد. در سال ۱۹۵۲، زمانی که سازمان ملل متحد اسپانیا را به رهبری ژنرال فرانسیسکو فرانکو به عنوان عضو پذیرفت، از کار خود برای یونسکو استعفا داد. [۳] کامو صلح طلبی خود را حفظ کرد و در برابر مجازات اعدام در هر نقطه از جهان مقاومت کرد. او با همکاری آرتور کوستلر، نویسنده، روشنفکر و بنیانگذار اتحادیه علیه مجازات اعدام، مقاله ای علیه مجازات اعدام نوشت، با عنوان بازتابهایی در مورد مجازات اعدام، که توسط Calmann -Levy در سال ۱۹۵۷ منتشر شد. [۴]
نقش در الجزایر
[ویرایش]کامو که در الجزایر از پدر و مادری فرانسوی به دنیا آمد، با نژادپرستی سازمانی فرانسه علیه اعراب و بربرها آشنا بود، اما بخشی از نخبگان ثروتمند نبود. او در دوران کودکی در شرایط بسیار بدی زندگی میکرد اما شهروند فرانسه بود و به همین دلیل از حقوق شهروندی برخوردار بود. اعضای اکثریت عرب و بربر کشور نبودند. [۲]
کامو از مدافعان سرسخت «فرهنگ جدید مدیترانه» بود. این دیدگاه او از پذیرش چند قومیتی مردم الجزایر بود، در تقابل با «لاتینی»، یک ایدئولوژی محبوب طرفدار فاشیست و یهودیستیز در میان دیگر پید نوآرها - یا فرانسویها یا اروپاییهای متولد الجزایر. از نظر کامو، این بینش اومانیسم هلنی را در بر میگرفت که در میان مردم عادی اطراف دریای مدیترانه زنده مانده بود. [۴] سخنرانی او در سال ۱۹۳۸ در مورد «فرهنگ جدید مدیترانه» نشان دهنده سیستماتیکترین بیانیه کامو از دیدگاههای خود در این زمان است. کامو همچنین از پیشنهاد بلوم-ویولت مبنی بر اعطای شهروندی کامل فرانسوی به الجزایریها در بیانیه ای با استدلالهایی در دفاع از این پیشنهاد مشابه بر اساس دلایل رادیکال برابری طلبانه حمایت کرد. [۴] در سال ۱۹۳۹، کامو یک سری مقالات تند برای جمهوری الجر در مورد شرایط زندگی وحشیانه ساکنان ارتفاعات Kabylie نوشت. او از اصلاحات اقتصادی، آموزشی و سیاسی در شرایط اضطراری دفاع کرد. [۱۵]
در سال ۱۹۴۵، پس از کشتار ستیف و گوئلما پس از شورشهای اعراب علیه بدرفتاری فرانسویها، کامو یکی از معدود روزنامهنگاران سرزمین اصلی بود که از مستعمره بازدید کرد. او مجموعه ای از مقالات را نوشت که در مورد شرایط گزارش میداد و از اصلاحات فرانسه و امتیاز دادن به خواستههای مردم الجزایر حمایت میکرد. [۱۷]
زمانی که جنگ الجزایر در سال ۱۹۵۴ آغاز شد، کامو با یک دوراهی اخلاقی مواجه شد. او با Pieds-Noirs مانند والدین خودش همذات پنداری کرد و از اقدامات دولت فرانسه در برابر شورش دفاع کرد. او استدلال کرد که قیام الجزایر بخشی جدایی ناپذیر از " امپریالیسم جدید عربی " به رهبری مصر و یک حمله "ضد غربی" است که توسط روسیه برای "محاصره اروپاً و "انزوای ایالات متحده" تنظیم شده بود. [۱۵] اگرچه طرفدار خودمختاری بیشتر الجزایر یا حتی فدراسیون بود، اگرچه استقلال کامل نبود، اما معتقد بود که Pieds-Noirs و اعراب میتوانند در کنار هم وجود داشته باشند. در طول جنگ، او از یک آتشبس مدنی حمایت کرد که غیرنظامیان را نجات دهد. هر دو طرف که آن را احمقانه میدانستند رد شد. در پشت صحنه، او شروع به کار برای الجزایریهای زندانی کرد که با مجازات اعدام روبرو بودند. [۱۷] موضع او انتقادات زیادی را از سوی منتقدان ادبی چپ و بعداً پسااستعماری، مانند ادوارد سعید، که مخالف امپریالیسم اروپایی بودند، برانگیخت و ادعا میکرد که رمانها و داستانهای کوتاه کامو با تصاویر استعماری - یا پاککردن آگاهانه - عرب الجزایر آغشتهاست. جمعیت [۲۵] از نظر آنها، کامو دیگر مدافع مظلومان نبود. [۲]
کامو یک بار اعتراف کرد که مشکلات در الجزایر بر او تأثیر گذاشتهاست زیرا دیگران در ریههای خود احساس درد میکنند. [۱۵]
فلسفه
[ویرایش]اگزیستانسیالیسم
[ویرایش]اگرچه کامو بیشتر به پوچ گرایی مرتبط است، [۳] او بهطور معمول در زمره اگزیستانسیالیستها طبقهبندی میشود، اصطلاحی که او در موارد متعدد آن را رد ک:ردهاست. [۷۶]
خود کامو میگوید که خاستگاه فلسفی او در فلسفه یونان باستان، نیچه و اخلاقگرایان قرن هفدهم است، در حالی که اگزیستانسیالیسم از فلسفههای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مانند کی یرکگارد، کارل یاسپرس و هایدگر سرچشمه میگیرد . [۷۷] او همچنین گفت که اثرش، اسطوره سیزیف، نقدی بود بر جنبههای مختلف اگزیستانسیالیسم. [۱۷] کامو اگزیستانسیالیسم را به عنوان یک فلسفه رد میکرد، اما نقد او بیشتر بر اگزیستانسیالیسم سارتر و تا حدی کمتر بر اگزیستانسیالیسم دینی متمرکز بود. او فکر میکرد که اهمیت تاریخ توسط مارکس و سارتر با اعتقاد او به آزادی انسان ناسازگار است. [۷۹] دیوید شرمن و دیگران همچنین پیشنهاد میکنند که رقابت بین سارتر و کامو نیز در رد اگزیستانسیالیسم نقش داشتهاست. [۸۰] دیوید سیمپسون بیشتر استدلال میکند که انسان گرایی و اعتقاد او به ماهیت انسانی او را از دکترین اگزیستانسیالیستی که وجود مقدم بر ذات است جدا میکند. [۶]
از سوی دیگر، کامو بیشتر فلسفه خود را حول مسائل وجودی متمرکز کرد. پوچ بودن زندگی، پایان اجتناب ناپذیر (مرگ) در اعمال او برجسته میشود. عقیده او این بود که پوچ - بی معنا بودن زندگی، یا ناتوانی انسان در شناخت آن معنا در صورت وجود - چیزی است که انسان باید آن را بپذیرد. مسیحیت ستیزی او، تعهد او به آزادی اخلاقی فردی و مسئولیت پذیری تنها تعداد کمی از شباهتهای او با دیگر نویسندگان وجودی است. [۸۲] مهمتر از آن، کامو به یکی از مسائل اساسی اگزیستانسیالیسم پرداخت: مسئله خودکشی. او نوشت: «فقط یک سوال واقعاً جدی فلسفی وجود دارد و آن خودکشی است.» کامو مسئله خودکشی را بهطور طبیعی به عنوان راه حلی برای پوچ بودن زندگی مطرح میکرد. [۱۶]
پوچگرایی
[ویرایش]بسیاری از نویسندگان اگزیستانسیالیست به پوچی پرداختهاند، که هر کدام تفسیر خاص خود را از چیستی و اهمیت آن دارند. کی یرکگور توضیح میدهد که پوچ بودن حقایق دینی ما را از رسیدن عقلانی به خدا بازمیدارد. [۱۷] سارتر پوچ بودن تجربه فردی را تشخیص میدهد. افکار کامو در مورد پوچی با اولین سیکل کتابهای او و مقاله ادبی اسطوره سیزیف (Le Mythe de Sisyphe)، اثر اصلی او در این زمینه آغاز میشود. در سال ۱۹۴۲، او داستان مردی را که زندگی پوچ و پوچی دارد در L'Étranger منتشر کرد. او همچنین نمایشنامه ای دربارهٔ امپراتور روم کالیگولا نوشت که منطق نیهیلیسم را دنبال میکرد، که تا سال ۱۹۴۵ اجرا نشد. افکار اولیه او در اولین مجموعه مقالاتش، L'Envers et l'endroit (Betwixt and Between) در سال ۱۹۳۷ ظاهر شد. مضامین پوچ با پیچیدگی بیشتری در دومین مجموعه مقالات او، Noces (عروسی)، در سال ۱۹۳۸ و Betwixt و Between بیان شد. کامو در این مقالات به تجربه پوچ میپردازد. [۳] جنبههایی از مفهوم پوچ را میتوان در طاعون یافت. [۳]
کامو از تعریف سارتر از پوچ پیروی میکند: «آنچه بی معناست؛ بنابراین وجود انسان پوچ است، زیرا اقتضای او هیچ توجیه بیرونی پیدا نمیکند.» [۱۷] پوچ به این دلیل ایجاد میشود که انسان که در یک جهان غیرهوشمند قرار میگیرد، میفهمد که ارزشهای انسانی بر یک مؤلفه خارجی جامد بنا نشدهاند؛ یا همانطور که خود کامو توضیح میدهد. پوچ نتیجه «تقابل نیاز انسان و سکوت بیدلیل جهان است.» [۱۷] اگرچه پوچی گریزناپذیر است، کامو به سمت نیهیلیسم نمیرود. اما پی بردن به پوچی به این سؤال منتهی میشود: چرا باید کسی به زندگی خود ادامه دهد؟ خودکشی گزینه ای است که کامو قاطعانه آن را به عنوان چشم پوشی از ارزشهای انسانی و آزادی رد میکند. بلکه پیشنهاد میکند که بپذیریم پوچی بخشی از زندگی ماست و با آن زندگی کنیم. [۱۷]
نقطه عطف نگرش کامو به پوچ در مجموعه ای از چهار نامه به یک دوست آلمانی ناشناس رخ میدهد که بین ژوئیه ۱۹۴۳ و ژوئیه ۱۹۴۴ نوشته شدهاست. اولی در Revue Libre در سال ۱۹۴۳، دومی در Cahiers de Libération در سال ۱۹۴۴ و سومی در روزنامه Libertés در سال ۱۹۴۵ منتشر شد. این چهار نامه با نام Lettres à un ami allemand (نامههایی به یک دوست آلمانی) در سال ۱۹۴۵ منتشر شد و در مجموعه مقاومت، شورش و مرگ گنجانده شد.
کامو از ادامه اشاره به خود به عنوان «فیلسوف پوچ» متأسف بود. مدت کوتاهی پس از انتشار Le Mythe de Sisyphe، او کمتر به Absurd علاقه نشان داد. برای تمایز اندیشههای او، محققان گاهی در اشاره به «ابزورد کامو» به پارادوکس پوچی اشاره میکنند. [۲۶]
شورش
[ویرایش]کامو به دلیل طرح ادعای قیام علیه هر نوع ظلم، بی عدالتی یا هر چیز دیگری که به وضعیت انسانی بیاحترامی میکند مشهور است. با این حال، او به اندازه کافی محتاط است که محدودیتهایی را برای شورش تعیین کند. [89] L'Homme révolté (The Rebel) به تفصیل افکار خود را در مورد این موضوع توضیح میدهد. در آنجا، او بر اساس پوچ (که در اسطوره سیزیف توضیح داده شدهاست) استوار است، اما فراتر میرود. در مقدمه، جایی که او به بررسی متافیزیک طغیان میپردازد، با عبارت «من طغیان میکنم، پس ما وجود داریم» به پایان میرسد که دلالت بر شناخت یک وضعیت مشترک انسانی دارد. [۱۷] کامو همچنین تفاوت بین انقلاب و شورش را مشخص میکند و توجه میکند که تاریخ نشان دادهاست که انقلاب شورشی ممکن است به راحتی به یک رژیم سرکوبگر ختم شود؛ بنابراین او به اخلاقیات همراه با انقلاب اهمیت میدهد. [۱۷] کامو یک سؤال مهم را مطرح میکند: آیا انسانها میتوانند در جهان خاموش به شیوه ای اخلاقی و معنادار عمل کنند؟ به گفته او پاسخ مثبت است، زیرا تجربه و آگاهی از پوچی ارزشهای اخلاقی را ایجاد میکند و همچنین محدودیتهای اعمال ما را تعیین میکند. [۴] کامو شکل مدرن شورش را به دو حالت جدا میکند. نخست، شورش متافیزیکی است که «جنبشی است که انسان به وسیله آن به وضعیت خود و بر کل خلقت اعتراض میکند». شیوه دیگر، شورش تاریخی، تلاش برای تحقق روح انتزاعی شورش متافیزیکی و تغییر جهان است. در این تلاش، شورشگر باید بین شر دنیا و شر ذاتی که هر شورشی حامل آن است تعادل برقرار کند و باعث رنج غیرقابل توجیه نشود. [۴]
میراث
[ویرایش]رمانها و مقالات فلسفی کامو همچنان تأثیرگذار هستند. پس از مرگ او، علاقه به کامو به دنبال ظهور (و کاهش) چپ جدید بود. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، علاقه به راه جایگزین او برای کمونیسم دوباره ظاهر شد. [۳] او به خاطر انسان گرایی شکاک و حمایتش از تساهل سیاسی، گفتگو و حقوق مدنی به یاد میآید. [۱۵]
اگرچه کامو با کمونیسم ضد شوروی پیوند خو:ردهاست و به آنارکو سندیکالیسم رسیدهاست، برخی نئولیبرالها سعی ک:ردهاند او را با سیاستهای خود مرتبط کنند. به عنوان مثال، نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور فرانسه پیشنهاد کرد که بقایای او به پانتئون منتقل شود، ایده ای که بسیاری از چپها را خشمگین کرد. [۹۶]
ادای احترام
[ویرایش]- در تیپاسا (الجزایر)، در داخل ویرانههای رومی، رو به دریا و کوه چنوآ، در سال ۱۹۶۱ به افتخار آلبر کامو سنگی با این عبارت به زبان فرانسوی برگرفته از اثر او Noces à Tipasa برپا شد: «من در اینجا میفهمم که به آن شکوه میگویند. حق عشق فراتر از حد" («Je comprends ici ce qu'on appelle gloire: le droit d'aimer sans mesure. ").[۲۷]
- فرنچ پست در ۲۶ ژوئن ۱۹۶۷ تمبری با مجسمه او منتشر کرد.[۲۸]
آثار
[ویرایش]آثار آلبر کامو عبارتند از: [۲۹]
رمانها
[ویرایش]- یک مرگ مبارک (La Mort heureuse) (نوشته ۱۹۳۶–۳۸، انتشار ۱۹۷۱)
- غریبه (L'Étranger که اغلب به عنوان The Outsider ترجمه میشود. معنای جایگزین "l'étranger" "خارجی" است) (۱۹۴۲)
- طاعون (La Peste) (1947)
- سقوط (La Chute) (1956)
- The First Man (Le premier homme) (ناقص، منتشر شده در ۱۹۹۴)
داستانهای کوتاه
[ویرایش]- تبعید و سلطنت (L'exil et le royaume) (مجموعه، ۱۹۵۷)، حاوی داستانهای کوتاه زیر:
- " زن زناکار " (La Femme adultère)
- " مرتد " (Le Renégat ou un esprit confus)
- " مردان خاموش " (Les Muets)
- " مهمان " (L'Hôte)
- " یوناس، یا هنرمند در کار " (یوناس، ou l'artiste au travail)
- " سنگ در حال رشد " (La Pierre qui pousse)
پایاننامههای تحصیلی
[ویرایش]- متافیزیک مسیحی و نوافلاطونیسم (Métaphysique chrétienne et néoplatonisme) (1935): تزی که کامو را قادر ساخت تا در مدارس متوسطه در فرانسه تدریس کند.
کتابهای غیرداستانی
[ویرایش]- Betwixt و Between (L'envers et l'endroit، همچنین به عنوان The Wrong Side and the Right Side ترجمه شدهاست) (مجموعه، ۱۹۳۷)
- عروسی (Noces ) (1938)
- اسطوره سیزیف (Le Mythe de Sisyphe) (1942)
- شورشی (L'Homme révolté) (۱۹۵۱)
- تواریخ الجزایر (Chroniques algériennes) (1958، اولین ترجمه انگلیسی منتشر شده در سال ۲۰۱۳)
- مقاومت، شورش، و مرگ (مجموعه، ۱۹۶۱)
- نوت بوک ۱۹۳۵–۱۹۴۲ (کارنت، مای 1935 - feverier ۱۹۴۲) (۱۹۶۲)
- Notebooks 1942–1951 (Carnets II: janvier 1942-mars 1951) (1965)
- مقالات غنایی و انتقادی (مجموعه، ۱۹۶۸)
- مجلههای آمریکایی (Journaux de voyage) (1978)
- Notebooks 1951–1959 (2008). منتشر شده به عنوان Carnets Tome III: Mars 1951 - دسامبر ۱۹۵۹ (۱۹۸۹)
- مکاتبات (۱۹۴۴–۱۹۵۹) مکاتبات آلبر کامو و ماریا کازارس، با مقدمه دخترش، کاترین کامو (۲۰۱۷)
نمایشنامه
[ویرایش]- کالیگولا (اجرا شده در سال ۱۹۴۵، نوشته شده در سال ۱۹۳۸)
- سوء تفاهم (Le Malentendu) (1944)
- حالت محاصره (L'État de Siège) (1948)
- قاتلان فقط (Les Justes) (1949)
- مرثیه ای برای یک راهبه (مرثیه ای برای یک راهبه، اقتباسی از رمان ویلیام فاکنر با همین نام) (۱۹۵۶)
- تسخیر شدگان (Les Possédés ، اقتباس شده از رمان شیاطین فئودور داستایوفسکی) (۱۹۵۹)
مقالات
[ویرایش]- بحران انسان (سخنرانی در دانشگاه کلمبیا) (۲۸ مارس ۱۹۴۶)
- نه قربانیان نه جلادها (مجموعه مقالات در مبارزه) (۱۹۴۶)
- چرا اسپانیا؟ (انشا برای نمایشنامه L'Etat de Siège) (1948)
- تابستان (L'Été) (1954) [۴]
- تأملاتی در مورد گیوتین (Réflexions sur la guillotine) (مقاله توسعه یافته، 1957) [۴]
- خطرناک خلق کن (مقاله در مورد رئالیسم و آفرینش هنری، سخنرانی در دانشگاه اوپسالا در سوئد) (1957) [۱۵]
پانویس
[ویرایش]- ↑ Schrift, Alan D. (2010). "French Nietzscheanism" (PDF). In Schrift, Alan D. (ed.). Poststructuralism and Critical Theory's Second Generation. The History of Continental Philosophy. Vol. 6. Durham, UK: Acumen. pp. 19–46. ISBN 978-1-84465-216-7.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ Carroll 2007.
- ↑ ۳٫۰۰ ۳٫۰۱ ۳٫۰۲ ۳٫۰۳ ۳٫۰۴ ۳٫۰۵ ۳٫۰۶ ۳٫۰۷ ۳٫۰۸ ۳٫۰۹ ۳٫۱۰ ۳٫۱۱ ۳٫۱۲ ۳٫۱۳ Sherman 2009.
- ↑ ۴٫۰۰ ۴٫۰۱ ۴٫۰۲ ۴٫۰۳ ۴٫۰۴ ۴٫۰۵ ۴٫۰۶ ۴٫۰۷ ۴٫۰۸ ۴٫۰۹ ۴٫۱۰ ۴٫۱۱ ۴٫۱۲ ۴٫۱۳ ۴٫۱۴ ۴٫۱۵ ۴٫۱۶ ۴٫۱۷ ۴٫۱۸ ۴٫۱۹ ۴٫۲۰ ۴٫۲۱ ۴٫۲۲ ۴٫۲۳ ۴٫۲۴ ۴٫۲۵ ۴٫۲۶ Hayden 2016.
- ↑ (Sherman 2009)
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ Simpson 2019.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ Clarke 2009.
- ↑ Lattal 1995.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ Willsher 2011.
- ↑ Stefan Skrimshire, 2006, A Political Theology of the Absurd?
- ↑ Rik Van Nieuwenhove, 2005, Albert Camus, Simone Weil and the Absurd, Irish Theological Quarterly, 70, 343
- ↑ Catelli 2019.
- ↑ Flood 2019.
- ↑ Bloom 2009.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ ۱۵٫۳ ۱۵٫۴ ۱۵٫۵ ۱۵٫۶ Sharpe 2015.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ Aronson 2017.
- ↑ ۱۷٫۰۰ ۱۷٫۰۱ ۱۷٫۰۲ ۱۷٫۰۳ ۱۷٫۰۴ ۱۷٫۰۵ ۱۷٫۰۶ ۱۷٫۰۷ ۱۷٫۰۸ ۱۷٫۰۹ Foley 2008.
- ↑ Bernstein 1997.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ Bronner 2009.
- ↑ Dunwoodie 1993.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ Moses, Michael (2022). "Liberty's Claims on Man and Citizen in the Life and Writings of Albert Camus". Institute for Humane Studies (به انگلیسی).
- ↑ Simpson, David. "Albert Camus". Internet Encyclopedia of Philosophy (به انگلیسی).
- ↑ Nicholson 1971.
- ↑ Scialabba, George (April 2013). "Resistance, Rebellion, and Writing". Bookforum (به انگلیسی). Retrieved 2021-08-08.
- ↑ Amin 2021.
- ↑ Curtis 1972.
- ↑ "Au sujet de la stèle de Camus dans les ruines de Tipaza".
- ↑ "La Poste".
- ↑ Hughes 2007.
منابع
[ویرایش]- Amin, Nasser (2021). "The Colonial Politics of the Plague: Reading Camus in 2020" (PDF). Journal of Contemporary Development & Management Studies. 9 Spring 2021: 28–38.
- Aronson, Ronald (2017). "Albert Camus". In Edward N. Zalta (ed.). The Stanford Encyclopedia of Philosophy.
- Bernstein, Richard (19 December 1997). "In Camus's notebooks and letters, as quoted in, 'Albert Camus: A Life', By Olivier Todd". The New York Times. Archived from the original on 10 May 2006.
- Bloom, Harold (2009). Albert Camus. Infobase Publishing. ISBN 978-1-4381-1515-3.
- Bronner, Stephen Eric (2009). Camus: Portrait of a Moralist. University of Chicago Press. ISBN 978-0-226-07567-9.
- Carroll, David (4 May 2007). Albert Camus the Algerian: Colonialism, Terrorism, Justice (به انگلیسی). Columbia University Press. ISBN 978-0-231-51176-6.
- Catelli, Giovanni (2019). La mort de Camus [The death of Camus] (به فرانسوی). Balland. ISBN 978-2-940632-01-5.
- Clarke, Liam (2009). "Football as a metaphor: learning to cope with life, manage emotional illness and maintain health through to recovery". Journal of Psychiatric and Mental Health Nursing. Wiley. 16 (5): 488–492. doi:10.1111/j.1365-2850.2009.01403.x. ISSN 1351-0126. PMID 19538606.
- Cohn, Robert Greer (1986). "The True Camus". The French Review. 60 (1): 30–38. JSTOR 393607.
- Curtis, Jerry L. (1 August 1972). "The absurdity of rebellion". Man and World (به انگلیسی). 5 (3): 335–348. doi:10.1007/bf01248640. ISSN 0025-1534. S2CID 144571561.
- Dunwoodie, Peter (1993). "Albert Camus and the Anarchist Alternative". Australian Journal of French Studies. Liverpool University Press. 30 (1): 84–104. doi:10.3828/ajfs.30.1.84. ISSN 0004-9468.
- Flood, Alison (5 December 2019). "New book claims Albert Camus was murdered by the KGB". The Guardian.
- Foley, John (2008). Albert Camus: From the Absurd to Revolt. McGill-Queen's University Press. ISBN 978-0-7735-3467-4.
- Hayden, Patrick (9 February 2016). Camus and the Challenge of Political Thought: Between Despair and Hope. Springer. ISBN 978-1-137-52583-3.
- Hughes, Edward J. (26 April 2007). The Cambridge Companion to Camus. Cambridge University Press. ISBN 978-1-139-82734-8.
- Lattal, Ashley (1995). "Albert Camus". Users.muohio.edu. Retrieved 17 October 2009.
- Lottman, Herbert (1979). Albert Camus: A Biography. Axis. ISBN 978-1-870845-12-0.
- Marshall, Peter H. (1993). Demanding the Impossible: A History of Anarchism. Fontana. ISBN 978-0-00-686245-1.
- Nicholson, Graeme (1971). "Camus and Heidegger: Anarchists". University of Toronto Quarterly. 41: 14–23. doi:10.3138/utq.41.1.14. S2CID 154840020. Archived from the original on 4 May 2019. Retrieved 4 May 2019.
- Schaffner, Alain (2006). Agnès Spiquel (ed.). Albert Camus: l'exigence morale : hommage à Jacqueline Lévi-Valensi (L'esprit des lettres) (به فرانسوی). Editions Le Manuscrit. ISBN 978-2-7481-7101-3.
- Sharpe, Matthew (3 September 2015). Camus, Philosophe: To Return to our Beginnings. BRILL. ISBN 978-90-04-30234-1.
- Sherman, David (30 January 2009). Camus. John Wiley & Sons. ISBN 978-1-4443-0328-5.
- Simpson, David (2019). "Albert Camus (1913–1960)". The Internet Encyclopedia of Philosophy. ISSN 2161-0002.
- Todd, Olivier (2000). Albert Camus: A Life. Carroll & Graf. ISBN 978-0-7867-0739-3.
- Willsher, Kim (7 August 2011). "Albert Camus might have been killed by the KGB for criticising the Soviet Union, claims newspaper". The Guardian.
- Zaretsky, Robert (2018). "'No Longer the Person I Was': The Dazzling Correspondence of Albert Camus and Maria Casarès". Los Angeles Review of Books.
- Zaretsky, Robert (7 November 2013). A Life Worth Living. Harvard University Press. ISBN 978-0-674-72837-0.
برای مطالعهٔ بیشتر
[ویرایش]زندگینامههای منتخب
[ویرایش]پیوند به بیرون
[ویرایش]- آلبر کامو کتابشناسی انتخابی و تجمعی بایگانیشده در ۴ مارس ۲۰۱۶ توسط Wayback Machine
- مجموعه Gay-Crosier Camus در کتابخانه دانشگاه فلوریدا
- انجمن آلبر کامو انگلستان
رده:آلبر کامو رده:آنارشیستهای اهل فرانسه رده:آنارشیستهای فردگرا رده:آنارکو سندیکالیستها رده:اعضای حزب کمونیست فرانسه رده:افراد فرانسوی اسپانیاییتبار رده:اگزیستانسیالیستها رده:انسانگرایان اهل فرانسه رده:برندگان جایزه نوبل ادبیات رده:برندگان جایزه نوبل اهل فرانسه رده:بیخدایان اهل فرانسه رده:بیخدایان سده ۲۰ (میلادی) رده:جستارنویسان مرد اهل فرانسه رده:چپهای ضد استالینیسم رده:دانشآموختگان دانشگاه الجزیره رده:درگذشتگان ۱۹۶۰ (میلادی) رده:درگذشتگان حادثه جادهای در فرانسه رده:ردکنندگان لژیون دونور رده:رماننویسان سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه رده:روزنامهنگاران سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه رده:زادگان ۱۹۱۳ (میلادی) رده:سوسیالیستهای اهل فرانسه رده:سوسیالیستهای لیبرترین رده:صلحطلبان فرانسه رده:فعالان ضد مجازات اعدام اهل فرانسه رده:فیلسوفان سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه رده:فیلسوفان قارهای رده:کمونیستهای آنارشیست رده:لیبرتاریانهای چپ رده:مارکسیستهای اهل فرانسه رده:مارکسیستهای لیبرترین رده:مقالهنویسان سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه رده:مقالههای دارای میکروفرمت اچاودیو رده:نمایشنامهنویسان سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه رده:نویسندگان داستان کوتاه سده ۲۰ (میلادی) رده:نویسندگان مرد سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه رده:نویسندگان نوگرا