بحث:شاهنامه: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۳: | ||
== به امید دستکم خوبیدگی نوشتار تا سالروز سرایش شاهنامه (۲۵ اسفند) == |
== به امید دستکم خوبیدگی نوشتار تا سالروز سرایش شاهنامه (۲۵ اسفند) == |
||
درود بر یاران گرانمایه و ارجمند، من قدری دیگر نوشتار را بدین گونه ویرایش کردم: |
درود بر یاران گرانمایه و ارجمند، من قدری دیگر نوشتار را بدین گونه ویرایش کردم: |
||
* منبعدهی از کتاب یا مقالههای معتبر در قالب پانویس کوتاهشده همراه با ذکر کامل مشخصات کتابها در بخش بنمایه (چنانچه نیاز به ذکر مشخصات مقالات در بخش بنمایه هم هست، بفرمایید تا ذکر شوند |
* منبعدهی از کتاب یا مقالههای معتبر در قالب پانویس کوتاهشده همراه با ذکر کامل مشخصات کتابها در بخش بنمایه (چنانچه نیاز به ذکر مشخصات مقالات در بخش بنمایه هم هست، بفرمایید تا ذکر شوند) |
||
* علیالحساب ویرایش یکسان و مرتب پانویسهای وب، تا هر زمان که نیاز به حذف یا جایگزینی این دست از پانویسها بود، به راحتی انجام شود. |
* علیالحساب ویرایش یکسان و مرتب پانویسهای وب، تا هر زمان که نیاز به حذف یا جایگزینی این دست از پانویسها بود، به راحتی انجام شود. |
||
* علیالحساب حذف پانویسهای مربوط به کتابهای نوشتهشده دربارهٔ شاهنامه تا چنانچه نیاز بود، به صورت دقیق و معتبر و ویکینویسیشده دوبارهٔ افزوده شوند. |
* علیالحساب حذف پانویسهای مربوط به کتابهای نوشتهشده دربارهٔ شاهنامه تا چنانچه نیاز بود، به صورت دقیق و معتبر و ویکینویسیشده دوبارهٔ افزوده شوند. |
||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۴: | ||
* دربارهٔ بخش سنجش و تفسیر شاهنامه و نظرات دیگران نظر شما چیست؟ |
* دربارهٔ بخش سنجش و تفسیر شاهنامه و نظرات دیگران نظر شما چیست؟ |
||
* در بخش پانویس، دو کتاب ذکر شده که مربوط به بخش برگزیدهنگاری است. با اینها چه کنیم؟ آیا به بخش بنمایه برده شود و یا مثلاً در متن بیاید؟ |
* در بخش پانویس، دو کتاب ذکر شده که مربوط به بخش برگزیدهنگاری است. با اینها چه کنیم؟ آیا به بخش بنمایه برده شود و یا مثلاً در متن بیاید؟ |
||
* دربارهٔ پانویسهای وب، |
* دربارهٔ پانویسهای وب، همانطور که پیشتر جناب بکوهی گفتهبودند، شایستهٔ نوشتاری مانند شاهنامه یا فردوسی نیستند. بنده تا حد امکان مواردی را که میشد با کتاب یا مقاله جایگزین کرد، ویرایش کردم. اما برخی دیگر هنوز باقی مانده که بیشتر جنبهٔ خبری داشته و تقریباً نمیتوان برایشان منبعی مکتوب پیدا کرد. با این موارد چه کنیم؟ همانطور که عرض کردم تمام این پانویسها را علیالحساب مرتب کردهام. |
||
* و عرض پایانی اینکه جای چه مواردی را در نوشتار خالی میبینید که به آنها پرداخته نشدهاست؟ |
* و عرض پایانی اینکه جای چه مواردی را در نوشتار خالی میبینید که به آنها پرداخته نشدهاست؟ |
||
امید که اعجازی رخ دهد و دستکم این نوشتار تا ۲۵ اسفند به خوبیدگی دست یابد، با یاری همهٔ دوستان. با مهر [[کاربر:کامران آزاد|کامران آزاد]] ([[بحث کاربر:کامران آزاد|بحث]]) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۳ (UTC) |
امید که اعجازی رخ دهد و دستکم این نوشتار تا ۲۵ اسفند به خوبیدگی دست یابد، با یاری همهٔ دوستان. با مهر [[کاربر:کامران آزاد|کامران آزاد]] ([[بحث کاربر:کامران آزاد|بحث]]) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۳ (UTC) |
||
⚫ | * با درود و سپاس فراوان از مشارکتکنندگان در مقاله. من یکی دانش اندک و در حد یک آدم معمولی از شاهنامه دارم، ولی اگر من با همین دانش اندکم بخواهم بیپرده و یکراست دیدگاهم را بگویم، اینگونه است که نوشتار فاصلهٔ زیادی با یک مقالهٔ باکیفیت دارد و در چند ماه نمیتوان آن را به حد یک مقالهٔ باکیفیت رساند. روی هم رفته، بیشتر بخشهای مقاله نیاز به بازنویسی دارد. بخش عمدهای از مطالب از روی خبرگزاریها و اینها نوشته شدند (که عمدتاً مطالبی نامهم هم دارند). بخش عمدهٔ دیگری از روی کتاب ذبیحالله صفا نوشته شده (که نوشتار باید از گوناگونی و گستردگی منابع برخوردار باشد). در مورد شاهنامه پژوهشها فراوان و گستردهای انجام شده و کتابهای فراوانی هستند که در آن کاوش و بررسی و تفسیر و تحقیق کردند که از یک طرف هم کمبود منبع نیست (برخلاف خیلی دیگر از مقالات)، هم اینکه جای آنها واقعاً خالیست. مطالبی نامهم در نوشتار هست (نظر شاملو، کتابهای نوشتهشده بر پایهٔ شاهنامه، فیلمهای ساختهشده بر پایهٔ شاهنامه، پژوهشکدههای شاهنامه، چرایی برگزیدهنگاری از شاهنامه، برگزیدهٔ ابیات شاهنامه)، همینطور جای خیلی از موارد در زیرمقالات است و در مقالهٔ مادر باید به آنها اشارهای گذرا در حد یکی-دو خط کرد (شمار بیتهای شاهنامه، واژگان عربی در شاهنامه، نسخههای دستنویس شاهنامه، نسخههای دستنویس نگارهدار شاهنامه). روی هم رفته اینکه نوشتار باکیفیت از شاهنامه، با این نوشتار کنونی زمین تا آسمان دگرگون است (پیش از این نیز عرض کردم مقالهٔ ایرانیکا نشانگر و سنجهٔ خوبی برای این است که جای چه چیزی در مقاله است و جای چه چیزی در مقاله نیست). به نظر من، راه درست برگزیده کردن این مقاله این است که کتابهای مهمی که در مورد شاهنامه تحقیق و پژوهش کردند شناسایی و گردآوری شود، پس از آن مطالب مهم آن کتابها در مقالات ویکیپدیا نوشته شود و زیرمقالههای این مقاله پربار شوند و مقالههای تازه نوشته شود، و پس از اینکه این کارها انجام شد که خود زمانی دراز میبرد، مطالب این زیرمقالههای مهم در این مقاله به گونهای یکپارچه و منسجم کنار هم نوشته شود. این کارها، شاید کار یک نفر نباشد و نتوان آن را در چند ماه انجام داد. من پیشنهاد میکنم یک نگاهی به مقالههای باکیفیت دیگر همانند [[علی بن ابیطالب]] انداخته شود. -- [[کاربر:bkouhi|bkouhi]] ([[بحث کاربر:bkouhi|گفتگو]]) ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۵۶ (UTC) |
||
:با سپاس از سخنان بیپردهٔ شما {{پینگ|bkouhi}} گرامی. از قدیم گفتهاند که؛ راه چه چند گام و چه هزار گام جز با پیمودن طی نشود. بهبود کمبودهایی را که به آنها در اینجا و پیشاز آن توجه دادهاید بیتردید نیازمند کار و زمان است و من در این زمینه با شما کاملاً موافقم. مخالف زمانبندی {{پینگ|کامران آزاد}} گرامی یا هر هدف زمانی دیگر برای خودمان هم نیستم. تا آن روز موعود بیگمان گامهایی برداشته شده و نوشتار وضعیتی بهتر و سامانیافتهتر از امروز خواهد داشت. در آن روز است که دستآوردها را میتوان بهتر دید و در بارهٔ گام بعدی تصمیم گرفت. ضامن اجرایی خود ما هستیم. کمبودها پس از فهرست شدن وقطعیت یافتنشان یکی پس از دیگری جبران خواهند شد. شما به یکپارچگی و انسجام نهایی مقاله اشاره کردهاید که دغدغهٔ من نیز هست و این خود مشکلی است که که باید گشوده شود. تا تصویر نهایی روشن و مشترکی از آن در ذهن خود نداشته باشیم انتخاب بخشی از مقالهها برای افزودن و حتی برای زدودن کار آسانی نیست و شاید بارها ناچار به دوبارهکاری شویم. ظرفیت تقریبی نهایی را هم نمیدانیم. |
|||
⚫ | * با درود و سپاس فراوان از مشارکتکنندگان در مقاله. من یکی دانش اندک و در حد یک آدم معمولی از شاهنامه دارم، ولی اگر من با همین دانش اندکم بخواهم بیپرده و یکراست دیدگاهم را بگویم، اینگونه است که نوشتار فاصلهٔ زیادی با یک مقالهٔ باکیفیت دارد و در چند ماه نمیتوان آن را به حد یک مقالهٔ باکیفیت رساند. روی هم رفته، بیشتر بخشهای مقاله نیاز به بازنویسی دارد. بخش عمدهای از مطالب از روی خبرگزاریها و اینها نوشته شدند (که عمدتاً مطالبی نامهم هم دارند). بخش عمدهٔ دیگری از روی کتاب ذبیحالله صفا نوشته شده (که نوشتار باید از گوناگونی و گستردگی منابع برخوردار باشد). در مورد شاهنامه پژوهشها فراوان و گستردهای انجام شده و کتابهای فراوانی هستند که در آن کاوش و بررسی و تفسیر و تحقیق کردند که از یک طرف هم کمبود منبع نیست (برخلاف خیلی دیگر از مقالات)، هم اینکه جای آنها واقعاً خالیست. مطالبی نامهم در نوشتار هست (نظر شاملو، کتابهای نوشتهشده بر پایهٔ شاهنامه، فیلمهای ساختهشده بر پایهٔ شاهنامه، پژوهشکدههای شاهنامه، چرایی برگزیدهنگاری از شاهنامه، برگزیدهٔ ابیات شاهنامه)، |
||
:مقاله بهصورت امروزیش و با همهٔ آن کمبودها، تاکنون کار زیادی روی آن صورت گرفته که یکی از دستآوردها همان فراهم آمدن فهرست آن یا سیاههٔ آمدنی هاست؛ هرچند که هنوز بهترین گزینه نباشند. در کنار کارهای دیگر شاید بهتر باشد این فهرست تقریباً ۲۲ آیتمی و شاخههای آن سطر به سطر (در این مرحله فقط از نظر قالببندی نوشتار برداشتهشدن یا ماندن) بررسی شوند و حفرههایی را که نمیخواهیم باز بمانند و جای خالی شان را احساس میکنیم نیز از هم اکنون مشخص کنیم. این میتواند پاسخی به پرسش کامران گرامی باشد و در راه هماهنگی بیشتر در کارها کمک کند. گوناگونی و گستردگی منابع را هم شاید بهتر است که از همین مرحله مد نظر داشته باشیم. |
|||
* در مورد نظر شاملو، آوردنش در مقالهٔ [[فردوسی]] را همان گونه که آن جا هم عرض کردم شایسته نمیدانم زیرا روی سخن به شاهنامه است اگر این جا هم نباشد چیزی از دست نرفته سخنی است که همه آن را رد کردهاند. شاد و تندرست باشید. -- [[کاربر:Mpj7|Mpj7]] ([[بحث کاربر:Mpj7|بحث]]) ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۵ (UTC) |
نسخهٔ ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۰
رد کردن جدول تا شروع بحثها |
اینجا یک صفحهٔ بحث برای گفتگو پیرامون بهبود مقاله شاهنامه است. اینجا انجمن نیست که راجع به موضوعهای عمومی پیرامون موضوع مقاله گفتگو کنید. |
سیاستهای مقاله
|
یافتن منابع: گوگل (کتابها · اخبار · روزنامهها · آکادمیک · تصاویر آزاد · ارجاعات وپ) · اخبار آزاد · جیاستور · نیویورک تایمز · کتابخانه وپ |
بایگانیها: ۱ |
این مقاله با درجه کیفیت متوسط و اهمیت خیلی بالا دارای امتیاز ۱٬۹۱۳ در ویکیپروژه نسخهٔ آفلاین است.
جزئیات بیشتر
|
این مقاله عضو ویکیپروژههای زیر است: | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
این مقاله برای مقالهٔ خوب نامزد شده بود. نتیجهٔ بحث چنین بود: به عنوان مقالهٔ خوب انتخاب نشود |
اطلاعاتی از شاهنامه در صفحهٔ اصلی ویکیپدیا در بخش آیا میدانستید؟ در هفتهٔ ۰۶ از سال ۲۰۱۴ ظاهر شد. متن ورودی به شرح زیر بود: «آیا میدانستید که
|
اطلاعاتی از شاهنامه در صفحهٔ اصلی ویکیپدیا در بخش آیا میدانستید؟ در هفتهٔ ۲۶ از سال ۲۰۱۵ ظاهر شد. متن ورودی به شرح زیر بود: «آیا میدانستید که
|
چرا در اکثر قسمتها به جای "ایرانیان"، خراسانیان آمده است؟ شاهنامه به تمامی ایرانیان متعلق و از تمامی مناطق ایران نظیر مازندران، سیستان، آذربایجان کوردستان در آن سخن رفته است.
نام گذاری شاهنامه به قران عجم در کجا و توسط که انجام شده و يا در کجا آمده؟ Mrjenab ۱۹:۱۳, ۱۶ مه ۲۰۰۶ (UTC)
- ابن اثیر در الکامل فی التاریخ این عنوان را به شاهنامه دادهاست. در حماسهسرایی در ایران صفا یا شاید هم تاریخ ادبیاتش به این موضوع اشاره شدهاست. من الان کتابها را کنار دست ندارم.بهآفرید ۱۴:۳۰, ۱۵ اوت ۲۰۰۶ (UTC)
دوستان قرآن عجم لقب مثنوی مولوی است نه شاهنامه. اصولا شاهنامه به عنوان یک کتاب حماسی ربطی به قرآن ندارد. مثنوی مولوی مملو از احادیث و نقل قولهای قرآن است. مهرداد ۱۸:۱۵, ۶ سپتامبر ۲۰۰۶ (UTC)
- منظور از قرآن عجم این نیست که ترجمهٔ قرآن به فارسیاست بلکه منظور این است که کارکرد و منزلتش نزد عجمان چون کارکرد و منزلت قرآن نزد اعراب است.بهآفرید ۱۸:۱۷, ۶ سپتامبر ۲۰۰۶ (UTC)
- دوست عزیز لقب مثنوی «قرآن پهلوی» است نه قرآن عجم:
- مثنوی معنوی معنوی ---- هست قرآن در زبان پهلوی
- (جامی)
151.239.253.145 ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۱:۲۳ (UTC)
قرآن عجم یک لقب کاملا شناخته شده برای مثنوی معنوی است و اصلا درست نیست که آن را برای یک اثر حماسی که هیچ ربطی ندارد بکار ببریم .در ضمن منبع ذکر شده قابل دسترس نیست.
تنها در شرایطی می توانیم از این عنوان استفاده کنیم که در مورد منبع و نحوه درج آن به تفصیل بحث شود.
- کارکرد و منزلت قرآن نزد تمام مسلمانان اعم از عرب، ایرانی یا هر قوم دیگر یکسان است. به هر حال به نظر من این سخن ابن اثیر چندان نزد اکثر مردم پذیرفته شده نیست که در ابتدای مقاله بیاید و بنابراین آن راحذف نمودم. بهتر است برای نقل این قبیل جملات، بخشی به عنوان "سخنان مشاهیر در مورد شاهنامه" اضافه شود. 194.225.239.161 ۲۷ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۸ (UTC)
- ابتدا بخشش را بسازید و به بخش مورد نظر منتقلش کنید. حذف مطلب منبعدار به این شکل کار درستی نیست.-- دالبا (گفتگو) ۷ تیر ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۱۳ (ایران)/ ۲۷ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۴۳ (UTC)
- لقب مثنوی «قرآن پهلوی» است نه قرآن عجم:
- مثنوی معنوی معنوی ---- هست قرآن در زبان پهلوی
- (جامی)
151.239.253.145 ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۱:۲۳ (UTC)
یادگار بزرگمهر حذف شد
جملهٔ مربوط به یادگار بزرگمهر حذف شد چرا که بحث راجع به موضوع کلی و قهرمانان شاهنامه (خصوصاً اساطیریان) است نه مآخذ شاهنامهبهآفرید ۱۴:۲۹, ۱۵ اوت ۲۰۰۶ (UTC)
مطالب کیلویی
من این مطالب (سرودن شاهنامه و بخش های اصلی شاهنامه) را از مقاله فردوسی جهت تعدیل آن مقاله برداشته و در اینجا کپی کردم که بعد از حذف دوباره ویرایش کرده و خشک و ترش را سوا کردم! از آنجا که مطالب توسط کاربر دیگری اضافه شده بود، از مشکلات حق تکثیر آن اطلاعی نداشتم. با تشکر ایرناواش ۱۳:۲۹, ۱۸ نوامبر ۲۰۰۶ (UTC)
- من هم الان جستجو کردم. کلاً هرگاه کسی بیشتر از دو پاراگراف مطلب ویکیسازینشده به مقالهای افزود حتماً شک کنید. به احتمال زیاد نقض حق تکثیر است. موفق باشید. :-) بهآفرید ۱۳:۴۱, ۱۸ نوامبر ۲۰۰۶ (UTC)
شاهنامه
به زبان ترکی هم نوشته شد توسط خودم و اینترویکی اش اضافه شدمردتنها بحث / ویرایشات ۲۲:۲۸، ۱۲ نوامبر ۲۰۰۷ (UTC)
در باره ي اثبات شيعه بودن فردوسي و اثبات جعلي بودن ابيات منسوب به فردوسي در مدح خلفا به اثر ارزشمند دانشمند معاصر علي ابوالحسني به نام "خاك پي حيدر" (حدود 500صفحه) مراجعه شود
بسی رنج بردم
بیت زیر : بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
جعلی است و سروده فردوسی نیست . در هیچ یک از نسخه های شاهنامه یا هر کتاب منسوب به فردوسی چنین بیتی وجود ندارد. اصلا فردوسی زبان خود را دری می دانست و زبان مردم فارس را پارسی می دانست
- خداوند شما را شفا بدهد. " فردوسی زبان خود را دری می دانست و زبان مردم فارس را پارسی می دانست"اصلا این جمله جزو احمقانه ترین جملات ویکی فارسی است.خدابیامرز فردوسی در گورش می لرزد ببیند که چه چرندیاتی راجع زبان پارسی گفته می شود و فارسی را از دری جدا می پندارند. این اراجیف را حداقل در مقاله فردوسی نفرمایید.--74.12.102.194 ۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۱۷ (UTC)
فارسی (واژهای معرب شده)، پارسی، دری، تاجیکی و ... همه نامهای یک زبان واحد هستند. همانطوری که این زبان نامش در انگلیسی Persian است و در سایر زبانها هم که مشخص است. همه این نامها به یک زبان واحد اشاره میکنند و بعضیهایشان هم جنبه محلی - منطقهای دارند. زبانهای مجزا و متفاوتی نیستند. میتوانید هم مقاله زبان فارسی را در ویکیپدیا فارسی و هم ویکیپدیا انگلیسی مطالعه کنید تا موضوع برایتان روشن و مشخص شود. XADANG (بحث) ۱ دسامبر ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۲۷ (UTC)
صورت درست این بیت این گونه است:
من این نامه فرخ گرفتم به فال | همی رنج بردم به بسیار سال |
این بیت در شاهنامهٔ ویراستهٔ دکتر جلال خالقی مطلق در دفتر پنجم، داستان گشتاسپ با ارجاسپ، گفتار اندر بازگشتن به سخنِ فردوسی آمدهاست.
قابل توجه
--BF ۹ مارس ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۵۲ (UTC)
پارسیان و من
به نظر می رسد کتاب پارسیان و من برپایه ی شاهنامه نباشد و به زندگی ایرانیان دوره ی هخامنشی بپردازد. اگر موافق باشید آن را حذف کنیم و کتاب های فاخر تری را که برپایه ی شاهنامه نوشته شده است را جایگزین کنیم البته اقتباس خیلی زیبایی از شاهنامه ندیده ام. جای خالی نسخه شناسی شاهنامه نیز در این مقاله دیده می شود
دقت
در باب آقای خالقی درست است ایشان در این حوزه تخصص دارد اما دلیل نمی شود طوری مطلب را بنگارید که انحصاری باشد. بلکه باید نظرات مختلف پوشش داده شود نه این که یک نظر را طوری آوریم که گویی وحی منزل است. در رابطه با منابع نیز باید گفت مطلب مندرج در روزنامه تخصصی است و می توانید آن را مطالعه کنید. با سپاس از دقت شماقاسم منصور ☪ ✉ ۲۳ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۱۲ (UTC)
- مطالعات آماری در شاهنامه سابقهٔ درازی میدارد. از زمان مرحوم نلدکه به این موضوعات توجه شدهاست. خالقی هم «نظر» ندادهاست عدد دادهاست و این قولیاست که جملگی شاهنامهشناسان برآنند: همانطور که نمیگوییم «به نظر آیتالله فلانی، نماز صبح دو رکعت است» به علاوه در کدام دانشنامه به مقالهای از بخش فرهنگ و هنر روزنامهٔ عمومی ارجاع داده میشود؟ (در اثبات مطلب مسلماً و نه در توصیف بازتاب رسانهای) در حالت کلیتر هم این بخشی که شما آوردهاید در مقاله وصلهٔ ناجور و وزن نارواست. اگر خیلی اصرار میدارد به صفحهٔ مخصوص خودش در «کلمات عربی در شاهنامه» منتقلش کنید. تا آنجا به بحث ادامه دهیم. بهآفرید ۲۳ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۴۵ (UTC)
- خود انتقال دادم.
شاهنامه یا شاهنامه
من فک کنم شاهنامه انقدر کلمه ی معروفی توی تاریخ ادبیات ما باشه که بشه بهش به عنوان یک کلمه نگاه کنیم نه دو بخش شاه و نامه. فک کنم مقاله با عنوان شاهنامه زیبا تر باشه.--ابی! (بحث) ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۱۶ (UTC)
- فرقی بین شاهنامه و نمایشنامه نیست. شما زحمت بکشید نمایشنامه را منتقل کنید. این هم مطابق با آن باید باشد.--Companionship (بحث) ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۲۷ (UTC)
درباره ی ارزش و منزلت شاهنامه لازم به ذکر است که این اثر توسط فردوسی در زمان استیلای تازیان بر ایران نگاشته شده و زبان علمی و درباری به تاچار عربی شده بود و این در حالی بود که زبان فارسی آن روزگار هم برای به اصطلاح مدرن شدن پر از واژگان دخیل عربی بود(هم چنان که اکنون استفاده از واژه های فینگلیش در میان نسل جوان به صورت ارزش در آمده است)او تا آن جا که توانست واژه های سره و دست نخورده ی فارسی و پهلوی را که در میان عوام رایج بود به کار برد. از دید مفهومی اشعار پاک و بدون آلایش او و عدم گردن نهی او به اطاعت یا تمجید از شاهان و درباریان زمان باعث شد جایگاهی بزرگ و مردمی داشته باشد. هم چنین فردوسی داستان پردازی نکرد بلکه داستان های در سینه نهان مردم را منطوم کرد و حماسه ای طبیعی ساخت. در نتیجه با این اوصاف ارزش و منزلت شاهنامه که در دوران رکود و به قول دکتر زرین کوب سکوت تمدن ایرانی هویتی دوباره به ایرانیان بخشید بسیار والاست و به قول آن بزرگ که گفت در خابنه ی هر ایرانی باید حتما دو کتاب باشد (قرآن و شاهنامه) باید آن را ارج نهیم و به هر فرزند ایرانی دست کم باید هفت خوان های رستم و اسفندیار گفته شود(البته اگر خودمان می دانستیم)194.225.61.19 ۸ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۱۸ (UTC)
Images
With apologies for my inability to write or speak Farsi, I notice that the image File:Majid_Farahani,_mixed_media_on_plywood,_diptyche,_each_150x98_cm,_overall_150x196_cm,_2013.jpg used on this page is not a historic document, but has been added to promote a modern artist. I suggest it be removed. Pinkbeast (بحث) ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۲۰:۱۹ (UTC)
بایگانی منابع برخط
ربات:بایگانی همه منابع برخط انجام شد Fatemibot ♪ ۱۷ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۵۶ (UTC)
سده 8 میلادی!
زیر یکی از عکسها به اشتباه نوشته «برگی از شاهنامه از سده 8 میلادی» که گمانم باید «هجری» باشد. در سده هشت میلادی شاهنامه فردوسی وجود نداشت! Salarabdolmohamadian (بحث) ۳ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۲۱:۱۸ (UTC)
واقعاً «فلک گفت: احسن»؟!
این شعر از کدام منبع نقل شده؟ «احسن» اینجا بیمعناست؛ گویا قرار بوده «احسنت» باشد. --Bruno (بحث) ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۲:۰۲ (UTC)
- در نسخههای معتبر، این مصراع به صورت «فلک گفت احسنت و مه گفت زه» آمده است.--Bruno (بحث) ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۱:۰۷ (UTC)
عربی یا تازی
با سپاس فراوان از نویسندگان مقاله. پیرامون این ویرایش نیاز هست توضیحی بدهم. گویا واژهٔ «تازی» در ویکی توهینآمیز شناخته شده و بکاربردن آن نهی شده، گفتگوهای اینجا را لطفاً ببینید. این واژه مانند واژهٔ «عجم» هست که واژهای توهینآمیز هست. هرچند که مطمئناً هدف کاربران گرامیای که از این واژه در مقاله استفاده کردند، توهین کردن به هیچ کس نبوده، ولی خوب گفته شده که این واژه امروزه توهینآمیز است و درست نیست ما در یک مقالهٔ حرفهای و بیطرفانه آن را بکار بریم. به هر روی، مطمئناً نظر نویسندگان مقاله بر نظر من ارج دارد و با واگردانی آن مخالفتی ندارم. رونوشتی برای @Mpj7 و کامران آزاد: . -- bkouhi (بحث) ۲ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۱۴ (UTC)
نخستین بار است که می شنوم این واژه توهین آمیز است! کجایش توهین آمیز است؟ خوب نام یک قوم است!
نوشته آقای نصرالله پورجوادی در مجله بخارا، بخش یادداشت های فیس بوکی را در زیر بخوانید لطفا!
پارهای از خوانندگان تصور کردهاند که من وقتی زبان عربی را «تازی» می خوانم قصد تحقیر و تصغیر این زبان را دارم. به هیچ وجه این صحیح نیست. من اگر گاهی عربی را «تازی» میخوانم به این دلیل است که نام زبان عربی در پارسی «تازی» بوده است. در بسیاری از متون قدیم ما وقتی میخواستند از زبان عربی یاد کنند آن را تازی میخواندند و به هیج وجه قصد توهین هم نداشتند. مثلا ابوحامد غزالی که خودش به عربی مینوشته و بسیار هم به این زبان علاقه داشته است در کتابهای پارسیاش نام «تازی» را به کار میبرده است. کاش یکی تحقیق میکرد و میدید که مثلا از چه زمانی ایرانیان به زبان تازی عربی گفتند. نام زبان پارسی هم در قدیم پارسی بوده است نه فارسی. در همۀ متون قدیمی که من دیدهام پارسی به کار رفته است نه فارسی. البته شاید بندرت متنی پیدا شود که در آن فارسی گفته شده باشد. ولی حتی تا زمان حافظ هم نام این زبان پارسی بوده است. (زین قند پارسی که به بنگاله میرود). البته گاهی هم در برخی مناطق نام «دری» را به کار میبردند که من متعتقدم باید آن را هم حفظ کرد. به هر حال پارسی متداولتر بوده است و همین نام است که به همین صورت وارد زبانهای دیگر از جمله انگلیسی شده است. ظاهراً از دورۀ تیموری و شاید صفوی به بعد است که پارسی را تعریب کردهاند و «فارسی» به جای «پارسی»رایج شده است. به هر حال من اغلب ترجیح میدهم نام زبان پارسی را با همان تلفظ اصیل به کار ببرم. در انگلیسی و زبانهای اروپایی هم بهتر است ما نام «فارسی» را اصلا به کار نبریم و «پرژن» یا «پرسین» بگوییم. سالها پیش جناب دکتر یارشاطر در این مورد مقالۀ بسیار خوبی نوشتند و دلائلی برای پرهیز از به کار بردن نام «فارسی» در زبانهای اروپایی ذکر کردند.... به هر حال، من اگر چه به کار بردن عربی و فارسی را ناشایست نمیدانم و خودم هم گاهی آنها را به کار میبرم، ولی ترجیح میدهم نامهای قدیم پارسی را برای این دو زبان همچنان حفظ کنم.
--برسام (بحث) ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۳۳ (UTC)
تازی توهین نیست. نام این قوم در زبان پارسی است. ولی اعراب واژهای نادرست است. اعراب یعنی عربهای بیابانگرد و بادیهنشین. پس استفاده از آن درست نیست. میبینید که تذکر هم داده است که جمع عرب نیست. بهتر است از عربها و یا عربان استفاده کنید.--188.158.77.234 ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۳ (UTC)
- اصلاً همین نقل و قولی که شما گذاشتید نشان میدهد که اشخاصی بودند که این کلمه تازی را توهین تلقی کردند و این آقای نصرالله پورجوادی از مجله بخارا مجبور شدند توضیح بدهند و شفافسازی کنند که هدفشان توهین نبوده! حداقل به این معنیست که کسانی آن را توهینآمیز میدانند. در مورد توهینآمیز بودن، لطفاً لینکی که گذاشتهام را بخوانید. باید با مخاطب تفاهم داشت. مطمئناً یک نویسنده ممکن است به خیال خودش واژهای استفاده کند و هیچ قصدی هم نداشته باشد، اما مخاطب آن را توهین تلقی کند. از این رو نویسنده باید در نظر بگیرد که از چه کلماتی باید پرهیز کرد و چه چیزهایی را میتوان بدون دغدغه استفاده کرد. این درست است که تازی در متون کهن فارسی حالت توهینآمیز نداشته، خود حکیم فردوسی بارها اسپان تازی را ستودهاند و مولوی هم فرمودهاند «پارسیگو گرچه تازی خوشتر است»، اما این واژه تازی امروزه توهینآمیز هم نباشد، حداقل حساسیتزاست و عدهای آن را توهینبهخود تلقی میکنند، و در ویکیپدیا و همینطور در یک مقالهٔ حرفهای باید از این واژههای حساسیتزا، بخصوص از نوع قومی پرهیز شود. این برای دوری از حساسیتهاست و برای این است که کسی در هنگام مطالعه مقاله، آن هم مقالهٔ یک شخصیت بسیار بزرگ و والا که به نوعی نماد ملی ما ایرانیان و زبان پارسی هم هست، دلآزرده نشود. اسم این قوم هم عرب هست، نه تازی! تازی اسمی است که ما روی آنها نهادیم. همانطور که ما هم عجم نیستیم و آنها روی ما این نام را گذاشتهاند. اگر تازی توهینآمیز نباشد و فقط نام یک قوم باشد، در آن صورت باید «عجم» را هم نام یک قوم بدانیم، اینطور نیست؟ نه نام واقعی ما ایرانیها «عجم» هست، نه نام واقعی عربها تازیست. ادعا میشود که هر دو واژه، نه عجم، نه تازی توهینآمیز نیستند، ولی هستند! عجم هم در خیلی از موارد کاربرد توهینآمیز نداشته و حتی خود ایرانیها در متون کهن خودشان را عجم نامیدند (اگر اشتباه نکنم)، اما امروزه دیگر حداقل مثل تازی حساسیتزاست. دیگران را نمیدانم، اما من دوست ندارم کسی مرا عجم صدا کند! -- bkouhi (بحث) ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۲۱ (UTC)
بنده بر این باورم ملاک نامگذاری نام یک قوم، نامیست که ما بر آن قوم نهاده ایم نه نامی که آنها خود را بدان می خوانند! (البته طبیعی است که اگر به دلایلی در تاریخ نامی توهین آمیز برگزیده شده و الان هم معنی توهین آمیزی دارد و قوم مربوطه هم می رنجد ، بکوشیم آنرا تغییر دهیم!) اگر ملاک نام قوم در زبان همان قوم باشد، باید خیلی از نام ها عوض شود! بنابراین تازیان هم اگر دوست داشته باشند می توانند ما را عجم بخوانند، ما هم می توانیم آنها را تازی بخوانیم!
نکته ای البته اینجا مغفول مانده و آن هم این است که نام قوم ما در زبان تازی عجم نیست! فرس است! بارها از ایرنیان به عنوان فرس یادشده، عجم در واقع نام دیگری بوده که بر این قوم نهاده اند( که باید دید چرا و آیا قصد توهینی در کار بوده یا نه)! اما در زبان پارسی، قوم عرب با نام تازی شناخته می شود و نامش همین است!--برسام (بحث) ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۸ (UTC)
- البته مهمتر از همه این حرفها این است که امروزه «عرب» واژهایست که برای اشاره به این قوم استفاده میکنند و تازی را شاید خیلیها نفهمند، بطوریکه در کتابها آن را در لغتنامه میآورند. به طور کلی «ملاک نام قوم در زبان همان قوم باشد، باید خیلی از نام ها عوض شود» نیست، من برای این حرف را زدم که شما گفتید نام این قوم تازیست، من هم تلاش کردم نشان بدهم نام این قوم تازی نیست و عرب است و تازی را ما بر روی آنها نهادهایم. ملاک (لینک را ببینید) در واقع رواج و شناختهبودن نام در منابع معتبر فارسی و همینطور بین عموم فارسیزبانان است. -- bkouhi (بحث) ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۴ (UTC)
- @Bkouhi: عزیز، ممنون از لطف و توجه و یادآوری شما، مسلماً نه بنده و نه @Mpj7: عزیز قصد توهین نداشتیم، تنها خواستیم یه مقدار پارسینویسی کنیم. مطمئنم Mpj7 عزیز هم همین نظر رو دارند. مهم این است که به شیوهای نوشتار بهبود یابد که درخور جایگاه فردوسی بزرگ و شاهنامه و همچنین شایستهٔ دانشنامهای مانند ویکیپدیا باشد. قطعاً که در این میان رعایت بیطرفی از بدیهیات و اصول اولیه است. باز هم سپاس :) کامران آزاد (بحث) ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۲ (UTC)
- بیگمان چنین است که میفرمایید و منظور بنده هم از پیش کشیدن این بحث هرگز چنین نبود و قصد گستاخی نداشتم. با سپاس فراوان از زحمات و تلاشهای شما دو همکار گرامی برای بهبود مقاله. -- bkouhi (بحث) ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۴ (UTC)
- با درود به گرامیان: @Bkouhi: و @کامران آزاد: ، تردیدی نیست که ما همه درپی بهبود هرچه بیشتر این نوشتاریم و طرح و نقد گوشههای پرسشبرانیگز آن در اینجا نهتنها شایسته که بایسته نیز هست. منهم به نوبهٔ خود؛ هم از دوستان و هم آی پیها و برسام گرامی، بهخاطر توجهتان بسیار سپاسگزارم.-- Mpj7 (بحث) ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۵۹ (UTC)
- بیگمان چنین است که میفرمایید و منظور بنده هم از پیش کشیدن این بحث هرگز چنین نبود و قصد گستاخی نداشتم. با سپاس فراوان از زحمات و تلاشهای شما دو همکار گرامی برای بهبود مقاله. -- bkouhi (بحث) ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۴ (UTC)
شمار بیتهای شاهنامه
چند نکته راجع به این هست که به نظرم بد نباشد که در موردشان بحث شود. اما قبل از آن، این را بگویم که این بیت «سی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی» یک بیت الحاقی است و در تصحیحهای معتبر شاهنامه از جمله تصحیح خالقی مطلق نیامده و همین امشب بود که داشتم یک مصاحبه از خالقی مطلق میخواندم که گفته بودند این بیت الحاقی است (در مورد این بیت جستجو کنید مقالات زیادی پیدا میکنید که نشان میدهد بیت الحاقی است). اما خب برگردیم سر بحث اصلی که راجع به شمار بیتهای شاهنامه هست. نخست اینکه تعداد ابیات به تصحیح بستگی دارد. نسخهٔ خالقی مطلق که بهترین تصحیح شاهنامه هست، ۴۹۵۵۰ بیت دارد این لینک تعداد بیتهای چند تصحیح دیگر را هم آورده ولی متأسفانه معتبر نیست و نمیتوان در مقاله استفاده کرد. حکیم ظاهراً چندین بار در جاهایی از شاهنامه تعداد بیتها را ۶۰ هزار شمردهاند. این حدس زده شده که متأسفانه شماری از بیتهای شاهنامه از بین رفته و به دست ما نرسیده (مرجع این حرف دکتر محمد جعفر محجوب هست، لطفاً اگر مایل به بررسی منبع هستید، در گوگل جستجو کنید: «شاهنامه به روایت دکتر محمد جعفر محجوب» و بعد یک وبلاگی باز میشود که «کتابخانه گویا» هست که در «بخش اول» این وبلاگ، در فایل صوتی شماره ۱ میتوانید سخنان دکتر محجوب را بشنوید که ادعا و دلایل گم شدن این بیتها را مطرح میکند، متأسفانه به دلیل احتمال نقض کپیرایت نمیتوانم لینک بگذارم). همینطور این بیت از حمدالله مستوفی هم بد نیست در مقاله بیاید و در مورد آن توضیح داده شود:
در آن نسخهها اندر این روزگار | کما بیش پنجاه دیدم شمار |
نکته بعدی این هست که نباید به سایت گنجور استناد شود و اصلاً نباید نامی از آن بیاید، چون کاملاً نامعتبر هست و مشخص نیست شاهنامهای که آنجا گذاشتند تصحیح کیست. من نسخهٔ گنجور را تا پایان پادشاهی کَیقباد و ابتدای پادشاهی کیکاووس با تصحیح خالقی مطلق بیتبهبیت مقایسه کردم. نتیجه این بود که نسخهٔ گنجور هم بیتهای جاافتاده زیادی دارد، هم بیتهای الحاقی در جایجای آن وجود دارد و حتی خبری از آن بیت معروف «فریدون فرخ فرشته نبود» هم نیست. -- bkouhi (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۳۸ (UTC)
- @Bkouhi: گرامی، سپاسگزارم. اتفاقاً همین امروز داشتم دربارهٔ همین موضوع فکر و بررسی میکردم. درست است، وبگاه گنجور منبع معتبری نیست. ممنون از اطلاعات خوبی که دادید. من هم جستجو میکنم ببینم چه منابع معتبری میتوان یافت. باز هم سپاس کامران آزاد (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۳ (UTC)
- شوربختانه فاصله زمانی ۲۰۰ سالهای که میان نوشتهشدن کهنترین نسخهای که از شاهنامه در دست داریم؛ و سالی که سرودن یا نگارش شاهنامه پایان یافته، تا امروز؛ و هرچند تلخ، یک واقعیت است. این دشواری همیشه بر بسیاری از «بهقاطعیترسیدنها» از جمله ارائهٔ آمارهایی از این گونه در بارهٔ ویژگیهای «شاهنامه» سایه افکنده و گاهی آنها را بیمعنی ساخته است. مثال دیگر آوردن شمار دقیقی برای واژگان عربی در شاهنامه است که برای دانشنامهای شدنش آن هم به یک فهرست نیاز است و هیچ عددی به تنهایی پاسخگو نیست. اگر فهرست را ایجاد کنیم بیگمان رفتهرفته کاملتر خواهدشد.-- Mpj7 (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۱ (UTC)
- @Mpj7: عزیز، پیشنهاد بسیار خوبی است. زحمتش را میکشید؟ :) کامران آزاد (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۳۱ (UTC)
- خواهش میکنم @کامران آزاد: گرامی، این پیشنهاد در واقع ادامهٔ گفتار ارزشمند جناب @Bkouhi: گرامی است که این بحث را گشودند. نظر ایشان را هم بشنویم و من هم کوتاهی نخواهم کرد.-- Mpj7 (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۳۸ (UTC)
- درود دوستان. من هم با یک فهرست جداگانه موافقم، چون موضوع به اندازهٔ کافی سرشناس هست و پیرامونش قطعاً بحثهای زیادی در منابع شده، هرچند که شوربختانه دانش من از شاهنامه سطحی و اندک هست و خودم کاری از دستم برنمیآید. سپاس. -- bkouhi (بحث) ۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۵۹ (UTC)
- خواهش میکنم @کامران آزاد: گرامی، این پیشنهاد در واقع ادامهٔ گفتار ارزشمند جناب @Bkouhi: گرامی است که این بحث را گشودند. نظر ایشان را هم بشنویم و من هم کوتاهی نخواهم کرد.-- Mpj7 (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۳۸ (UTC)
آیا به راستی حسنین هیکل چنین گفتهاست؟
در دیباچه مطلبی دربارهٔ کلام یکی از مصرشناسان در مورد فردوسی و زبان فارسی و قبطی آمدهاست. ظاهراً گویندهٔ آن محمد حسنین هیکل، نویسندهٔ مشهور مصری است. اما با کمی جستجو متوجه میشویم که گویا این موضوع به کلی نامعتبر است و اصلاً هیکل چنین سخنی نگفتهاست. به عنوان مثال، در مطلبی از بی بی سی فارسی این موضوع رد شدهاست. و یا در دیگر منابع نیز چنین به چشم میخورد. از دوستان کسی در مورد درستی یا نادرستی این موضوع منبع معتبر و موثقی سراغ دارد؟ با مهر کامران آزاد (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۴ (UTC)
- متن مورد اشاره در این ویرایش به مقاله اضافه شده. از آنجا که منبع آن نامعتبر هست، به نظرم بهتر هست برچسب {{تایید اعتبار}} بهش زده شود، بعد از چند روز اگر منبعی برایش ارائه نشد، از مقاله حذف شود. مقاله پر از اینجور مطالب بدون منبع آکادمیک هست که از قدیم در نوشتار بودند، برای پاک کردن آنها باید کمی جسارت به خرج داد. -- bkouhi (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۱۶ (UTC)
- با درود به گرامیان: @کامران آزاد: و @Bkouhi: ، با بررسی بیشتری که کردم این سخن تحقیق دست اولی بوده که علی جواهرکلام نویسنده و مترجم و گویا خبرنگار ایرانی (از اوایل دههٔ ۱۳۱۰ تا اواخر دههٔ ۱۳۲۰) و برادر فرید جواهرکلام در خانهٔ خود در قاهره از زبان هیکل شنیده و آن سخن را در زمان برگزاری هزاره فردوسی ۱۳۱۳ که در تهران و توس بوده بازگو کرده و روزنامههای روز آن را گزارش کرده و صاحبنظران معتبری هم آن را بازگو کردهاند. در بارهٔ اشارهٔ کامران گرامی به بیبیسی فارسی بهنظر من با توجه به سبک کار نویسندهٔ محترم آن نمیتوانیم آن را منبع معتبری در رد این گفته بدانیم. همیشه ما خود میدانستهایم که آن بزرگ برای زبان فارسی چه کرده، دیگران هم ناچارند که افسوس نداشتنش را بخورند، ما هم در این زمینه با آنها همدردیم زیرا که این بخشی از دانش و سرمایهٔ بشری است که میتوانسته نابود نشود. پس از برچسب {{تایید اعتبار}} کمی صبر کردم که اگر کسی به آن روزنامهها دسترسی دارد منبعدهی کند که تاکنون خبری نشده. نام و عکس علی جواهرکلام در مقالهٔ هزارهٔ فردوسی آمدهاست و من اطمینان دارم که منبع معتبر را خواهیم یافت ولی نکتهٔ اصلی در اینجا رسیدن به توافق در مورد شایستگی ماندن آن سخن با توجه به ایرانستیزیهای بعدی این نویسنده و روزنامهنگار مصری است. با توجه به محتوای سخن واصل بیطرفی در دانشنامه من به نوبهٔ خود مخالفتی با ماندنش ندارم. -- Mpj7 (بحث) ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۴۷ (UTC)
- متن مورد اشاره در این ویرایش به مقاله اضافه شده. از آنجا که منبع آن نامعتبر هست، به نظرم بهتر هست برچسب {{تایید اعتبار}} بهش زده شود، بعد از چند روز اگر منبعی برایش ارائه نشد، از مقاله حذف شود. مقاله پر از اینجور مطالب بدون منبع آکادمیک هست که از قدیم در نوشتار بودند، برای پاک کردن آنها باید کمی جسارت به خرج داد. -- bkouhi (بحث) ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۱۶ (UTC)
به امید دستکم خوبیدگی نوشتار تا سالروز سرایش شاهنامه (۲۵ اسفند)
درود بر یاران گرانمایه و ارجمند، من قدری دیگر نوشتار را بدین گونه ویرایش کردم:
- منبعدهی از کتاب یا مقالههای معتبر در قالب پانویس کوتاهشده همراه با ذکر کامل مشخصات کتابها در بخش بنمایه (چنانچه نیاز به ذکر مشخصات مقالات در بخش بنمایه هم هست، بفرمایید تا ذکر شوند)
- علیالحساب ویرایش یکسان و مرتب پانویسهای وب، تا هر زمان که نیاز به حذف یا جایگزینی این دست از پانویسها بود، به راحتی انجام شود.
- علیالحساب حذف پانویسهای مربوط به کتابهای نوشتهشده دربارهٔ شاهنامه تا چنانچه نیاز بود، به صورت دقیق و معتبر و ویکینویسیشده دوبارهٔ افزوده شوند.
- علیالحساب حذف منابع بیاعتبار یا ویکینویسینشده از بخش بنمایه و جایگزینی منابع مربوط به کتابها با شیوهٔ فعلی
اما برخی موارد که جهت درخواست مشاوره و راهنمایی خدمت دوستان عرض میکنم:
- همچنان برای آن گفتهٔ حسنین هیکل در دیباچهٔ نوشتار منبع معتبری پیدا نکردم و دیگر دوستان هم منبعی ذکر نکردهاند. رأی به حذف میدهید؟
- دربارهٔ بخشهای مربوط به برگزیدهنگاری و همچنین کتابهای نوشتهشده دربارهٔ شاهنامه چه نظری دارید؟
- دربارهٔ بخش سنجش و تفسیر شاهنامه و نظرات دیگران نظر شما چیست؟
- در بخش پانویس، دو کتاب ذکر شده که مربوط به بخش برگزیدهنگاری است. با اینها چه کنیم؟ آیا به بخش بنمایه برده شود و یا مثلاً در متن بیاید؟
- دربارهٔ پانویسهای وب، همانطور که پیشتر جناب بکوهی گفتهبودند، شایستهٔ نوشتاری مانند شاهنامه یا فردوسی نیستند. بنده تا حد امکان مواردی را که میشد با کتاب یا مقاله جایگزین کرد، ویرایش کردم. اما برخی دیگر هنوز باقی مانده که بیشتر جنبهٔ خبری داشته و تقریباً نمیتوان برایشان منبعی مکتوب پیدا کرد. با این موارد چه کنیم؟ همانطور که عرض کردم تمام این پانویسها را علیالحساب مرتب کردهام.
- و عرض پایانی اینکه جای چه مواردی را در نوشتار خالی میبینید که به آنها پرداخته نشدهاست؟
امید که اعجازی رخ دهد و دستکم این نوشتار تا ۲۵ اسفند به خوبیدگی دست یابد، با یاری همهٔ دوستان. با مهر کامران آزاد (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۳ (UTC)
- با درود و سپاس فراوان از مشارکتکنندگان در مقاله. من یکی دانش اندک و در حد یک آدم معمولی از شاهنامه دارم، ولی اگر من با همین دانش اندکم بخواهم بیپرده و یکراست دیدگاهم را بگویم، اینگونه است که نوشتار فاصلهٔ زیادی با یک مقالهٔ باکیفیت دارد و در چند ماه نمیتوان آن را به حد یک مقالهٔ باکیفیت رساند. روی هم رفته، بیشتر بخشهای مقاله نیاز به بازنویسی دارد. بخش عمدهای از مطالب از روی خبرگزاریها و اینها نوشته شدند (که عمدتاً مطالبی نامهم هم دارند). بخش عمدهٔ دیگری از روی کتاب ذبیحالله صفا نوشته شده (که نوشتار باید از گوناگونی و گستردگی منابع برخوردار باشد). در مورد شاهنامه پژوهشها فراوان و گستردهای انجام شده و کتابهای فراوانی هستند که در آن کاوش و بررسی و تفسیر و تحقیق کردند که از یک طرف هم کمبود منبع نیست (برخلاف خیلی دیگر از مقالات)، هم اینکه جای آنها واقعاً خالیست. مطالبی نامهم در نوشتار هست (نظر شاملو، کتابهای نوشتهشده بر پایهٔ شاهنامه، فیلمهای ساختهشده بر پایهٔ شاهنامه، پژوهشکدههای شاهنامه، چرایی برگزیدهنگاری از شاهنامه، برگزیدهٔ ابیات شاهنامه)، همینطور جای خیلی از موارد در زیرمقالات است و در مقالهٔ مادر باید به آنها اشارهای گذرا در حد یکی-دو خط کرد (شمار بیتهای شاهنامه، واژگان عربی در شاهنامه، نسخههای دستنویس شاهنامه، نسخههای دستنویس نگارهدار شاهنامه). روی هم رفته اینکه نوشتار باکیفیت از شاهنامه، با این نوشتار کنونی زمین تا آسمان دگرگون است (پیش از این نیز عرض کردم مقالهٔ ایرانیکا نشانگر و سنجهٔ خوبی برای این است که جای چه چیزی در مقاله است و جای چه چیزی در مقاله نیست). به نظر من، راه درست برگزیده کردن این مقاله این است که کتابهای مهمی که در مورد شاهنامه تحقیق و پژوهش کردند شناسایی و گردآوری شود، پس از آن مطالب مهم آن کتابها در مقالات ویکیپدیا نوشته شود و زیرمقالههای این مقاله پربار شوند و مقالههای تازه نوشته شود، و پس از اینکه این کارها انجام شد که خود زمانی دراز میبرد، مطالب این زیرمقالههای مهم در این مقاله به گونهای یکپارچه و منسجم کنار هم نوشته شود. این کارها، شاید کار یک نفر نباشد و نتوان آن را در چند ماه انجام داد. من پیشنهاد میکنم یک نگاهی به مقالههای باکیفیت دیگر همانند علی بن ابیطالب انداخته شود. -- bkouhi (گفتگو) ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۵۶ (UTC)
- با سپاس از سخنان بیپردهٔ شما @Bkouhi: گرامی. از قدیم گفتهاند که؛ راه چه چند گام و چه هزار گام جز با پیمودن طی نشود. بهبود کمبودهایی را که به آنها در اینجا و پیشاز آن توجه دادهاید بیتردید نیازمند کار و زمان است و من در این زمینه با شما کاملاً موافقم. مخالف زمانبندی @کامران آزاد: گرامی یا هر هدف زمانی دیگر برای خودمان هم نیستم. تا آن روز موعود بیگمان گامهایی برداشته شده و نوشتار وضعیتی بهتر و سامانیافتهتر از امروز خواهد داشت. در آن روز است که دستآوردها را میتوان بهتر دید و در بارهٔ گام بعدی تصمیم گرفت. ضامن اجرایی خود ما هستیم. کمبودها پس از فهرست شدن وقطعیت یافتنشان یکی پس از دیگری جبران خواهند شد. شما به یکپارچگی و انسجام نهایی مقاله اشاره کردهاید که دغدغهٔ من نیز هست و این خود مشکلی است که که باید گشوده شود. تا تصویر نهایی روشن و مشترکی از آن در ذهن خود نداشته باشیم انتخاب بخشی از مقالهها برای افزودن و حتی برای زدودن کار آسانی نیست و شاید بارها ناچار به دوبارهکاری شویم. ظرفیت تقریبی نهایی را هم نمیدانیم.
- مقاله بهصورت امروزیش و با همهٔ آن کمبودها، تاکنون کار زیادی روی آن صورت گرفته که یکی از دستآوردها همان فراهم آمدن فهرست آن یا سیاههٔ آمدنی هاست؛ هرچند که هنوز بهترین گزینه نباشند. در کنار کارهای دیگر شاید بهتر باشد این فهرست تقریباً ۲۲ آیتمی و شاخههای آن سطر به سطر (در این مرحله فقط از نظر قالببندی نوشتار برداشتهشدن یا ماندن) بررسی شوند و حفرههایی را که نمیخواهیم باز بمانند و جای خالی شان را احساس میکنیم نیز از هم اکنون مشخص کنیم. این میتواند پاسخی به پرسش کامران گرامی باشد و در راه هماهنگی بیشتر در کارها کمک کند. گوناگونی و گستردگی منابع را هم شاید بهتر است که از همین مرحله مد نظر داشته باشیم.
- در مورد نظر شاملو، آوردنش در مقالهٔ فردوسی را همان گونه که آن جا هم عرض کردم شایسته نمیدانم زیرا روی سخن به شاهنامه است اگر این جا هم نباشد چیزی از دست نرفته سخنی است که همه آن را رد کردهاند. شاد و تندرست باشید. -- Mpj7 (بحث) ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۵ (UTC)