پرش به محتوا

آشوریان و آذربایجان غربی در جنگ جهانی اول: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش با ابرابزار
Khodabandeh14 (بحث | مشارکت‌ها)
توحید ملکزاده دیلمقانی سومریها و گوتیها را ترک میداند.. چنین افرادی جایی در ویکیپیدیهای علمی ندارد.
خط ۱: خط ۱:



'''جلولوق''' رویداد تاریخی قتل عام ایرانیان در شهرستان‌ها و روستاهای [[استان آذربایجان غربی]] طی سالهای [[جنگ جهانی اول]] و مدتی پس از آن است. در این قتل عام‌ها در حدود ۲۰۰ الی ۵۰۰ هزار نفر از مردمان آن نواحی کشته شدند.<ref>{{یادکرد|نویسنده =توحید ملک‌زاده‌دیلمقانی |کتاب = آذربایجان در جنگ جهانی اول یا فجایع جلولوق | ناشر =تبریز |صفحه = |تاریخ =۲۰۱۲}}</ref> این جمعیت نزدیک به ۱۵ درصد جمعیت آذربایجان تخمین زده می‌شود.<ref>مجله بلژیکی و ستوک (خاور نزدیک) منتشره ۱۹۳۰</ref>


[[جلو]]، نام منطقه‌ای کوهستانی در جنوب [[دریاچه وان]] در ناحیه [http://en.wikipedia.org/wiki/Hakkari حکاری] ترکیه‌است<ref name="کسروی۶۲۰">{{پک|کسروی|۲۵۳۷|ک=تاریخ هیجده ساله آذربایجان|ص=۶۲۰}}</ref> که تا پیش از جنگ اول جهانی محل زندگی طایفه‌ای از [[مردم آشوری|قوم آشوری]] در عثمانی بود. بدنبال [[نسل‌کشی آشوری‌ها]] در حکومت عثمانی و همپیمان شدن آشوریها با روسیه در جنگ، جمعیت بزرگی از آشوریها به ایران فرار کردند. ورود لشکریان عثمانی به ایران و جنگ دامنه دار آنان با ارتش روسیه در ایران (و جمهوری آذربایجان)، زمینه ساز تلفات غیر عادی ایرانیان در ناحیه غرب آذربایجان شد. ارتش عثمانی در ایران و همپیمانان ایشان که کردان طایفه شکاک تحت امر [[سمیتقو|اسماعیل آقا سمیتقو]] بودند، در درگیری با ارامنه و جیلوها، موجبات مرگ بخشی از ایرانیان را فراهم نموده و جمع بزرگی در این درگیریها کشته شدند.
[[جلو]]، نام منطقه‌ای کوهستانی در جنوب [[دریاچه وان]] در ناحیه [http://en.wikipedia.org/wiki/Hakkari حکاری] ترکیه‌است<ref name="کسروی۶۲۰">{{پک|کسروی|۲۵۳۷|ک=تاریخ هیجده ساله آذربایجان|ص=۶۲۰}}</ref> که تا پیش از جنگ اول جهانی محل زندگی طایفه‌ای از [[مردم آشوری|قوم آشوری]] در عثمانی بود. بدنبال [[نسل‌کشی آشوری‌ها]] در حکومت عثمانی و همپیمان شدن آشوریها با روسیه در جنگ، جمعیت بزرگی از آشوریها به ایران فرار کردند. ورود لشکریان عثمانی به ایران و جنگ دامنه دار آنان با ارتش روسیه در ایران (و جمهوری آذربایجان)، زمینه ساز تلفات غیر عادی ایرانیان در ناحیه غرب آذربایجان شد. ارتش عثمانی در ایران و همپیمانان ایشان که کردان طایفه شکاک تحت امر [[سمیتقو|اسماعیل آقا سمیتقو]] بودند، در درگیری با ارامنه و جیلوها، موجبات مرگ بخشی از ایرانیان را فراهم نموده و جمع بزرگی در این درگیریها کشته شدند.

نسخهٔ ‏۱۷ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۱


جلو، نام منطقه‌ای کوهستانی در جنوب دریاچه وان در ناحیه حکاری ترکیه‌است[۱] که تا پیش از جنگ اول جهانی محل زندگی طایفه‌ای از قوم آشوری در عثمانی بود. بدنبال نسل‌کشی آشوری‌ها در حکومت عثمانی و همپیمان شدن آشوریها با روسیه در جنگ، جمعیت بزرگی از آشوریها به ایران فرار کردند. ورود لشکریان عثمانی به ایران و جنگ دامنه دار آنان با ارتش روسیه در ایران (و جمهوری آذربایجان)، زمینه ساز تلفات غیر عادی ایرانیان در ناحیه غرب آذربایجان شد. ارتش عثمانی در ایران و همپیمانان ایشان که کردان طایفه شکاک تحت امر اسماعیل آقا سمیتقو بودند، در درگیری با ارامنه و جیلوها، موجبات مرگ بخشی از ایرانیان را فراهم نموده و جمع بزرگی در این درگیریها کشته شدند.

سمیتقو به بهانهٔ کشته شدن برادرش جعفرآقا در روستاها پیرامون ارومیه که برخی شیعه نشین و برخی آسوری بودند، و با حمایت و پشتیبانی توسط عثمانیان غارت می‌کرد.[۲][۳]

پیش‌زمینه

اگرچه در اوایل ۱۹۰۰ تنش میان ملی‌گرایان ارمنی و روسیه بالا گرفت، اما به واسطهٔ آغاز جنگ جهانی اول و آزار ارمنیان در عثمانی، این تنش تحت شعاع قرار گرفت. دولت روسیه به عنوان دشمن عثمانی، بطور طبیعی متحد ملی‌گرایان ارمنی تلقی می‌شد. روس‌ها در حدود سال ۱۹۱۴-۱۹۱۵ میلادی اقدام به تأسیس دولتی از مناطق تازه اشغالی از عثمانی در اطراف دریاچه وان کردند که بعدتر به ارمنستان غربی معروف گشت. ارمنیان در خلال جنگ از روسیه حمایت می‌کردند که منجر به آزار عثمانی شد.[۴] وضعیت آشوریان مسیحی نیز که در شمال غرب ایران در جایی که نیروی‌های روس‌ها درحال جنگ با آخرین بقایای عثمانی بودند می‌زیستند با دشواری‌هایی روبرو شد. شهر مرزی ارومیه، دارای جمعیت بزرگی از آشوریان نسطوری بود که توسط نیروهای روسی که با عثمانی می‌جنگیدند محافظت می‌شد[۵]، علاوه بر این عده، به تشویق مسیونرهای مذهبی فرانسوی و آمریکایی در ارومیه، جمعیت بزرگی از آسوریهای استانهای شرقی عثمانی هم به ایران و ناحیه آذربایجان غربی پناه آورده بودند که جمعیت این عده بالغ بر پنجاه هزار نفر بود، ایرانیان هم با ورود این عده هیچ مخالفتی نکردند[۶] و حتی برای کمک به این عده که در وضع بد اقتصادی بودند اعانه ملی منتشر نمودند.[۷]

در نوامبر ۱۹۱۵ پس از خروج ارتش روسیه زیر حملات نیروهای تُرکان عثمانی و کُردها از شمال آذربایجان، ارمنیان و آشوریان منطقه از آنجای گریختند. عده‌ای در سرما و برف مُردند و آن عده که جان سالم بدربردند، به ارومیه پناه بردند که در آنجای نیز پس محاصره، نزدیک به پنج هزار مسیحی توسط ترکان عثمانی و کردها کشته شدند.[۸] این کشتار تا بازستانی کنترل این منطقه در ژوئن ۱۹۱۹ توسط دولت مرکزی ایران ادامه یافت.[۹]

آمدن عثمانیها به داخل خاک ایران

در دوران محاصره میسیون آمریکاییها، هر روز تعدادی از محاصره شدگان از بیماری تلف می‌شدند

چون عثمانی پا به جنگ نهاد در مرزهای ایران ناامنی رخ نمود. از یکسو کردان بنام جهاد یا به آهنگ تاخت و تاراج سخت بشوریدند و از سوی دیگر آسوریان مایه گرفتاری شدند زیرا از سالهای دراز پیشین در زیر دست مسیونرهای آمریکا و فرانسه کینه مسلمانان را در دل گرفته و پس از آمدن روسها به ایران خود را به ایشان بسته بودند و روس‌ها هم به ایشان جنگ افزار داده بودند. ابتدا در هشتم آبان ۱۹۱۵ کردان عثمانی از مرز ایران گذشتند و به خاک ایران ریختند و بدون اینکه فرقی بین شیعه و سنی و مسلمان و آشوری بگذارند ده دیه را غارت نمودند و کشتارهایی هم نمودند. تا اینکه روسها سپاه فرستادند و ایشان را بیرون نمودند. این شکست عثمانیها در هفتم دیماه بود. از سوی دیگر هم در میاندوآب و هم در اوایل نبرد ساری‌قمیش در قفقاز روسها شکست خوردند و این منجر شد که سپاه عثمانی به تبریز و آذربایجان بیاید و روس‌ها تا مرند عقب نشینی کردند. سپس دوباره روسها در ۲۵ دیماه دست بالا را پیدا کردند و به تبریز برگشتند. کردان و عثمانیها در مهاباد تجمع پیدا کردند و روسها در مقابل عثمانیها و کردان صمصام چاردولی را گماردند و به او پول و جنگ افزار دادند. در روز ۱۱ و ۱۲ دی روسها بصورت ناگهانی ارومیه را ترک کردند و همپیمانهای آسوری و ارمنی خود را در ارومیه تنها گذاشتند که ایشان در چند ماه گذشته دست به بدرفتاری با مردم ارومیه زده بودند و خونریزیهایی هم نموده بودند. حدود ده هزار نفر از ایشان به سختی و در برف همراه روسها از شهر بیرون رفتند که در راه بسیاری از ایشان تلف شدند. بقیه، یعنی حدودا ۳۵۰۰۰ نفر به بیمارستان آمریکایی‌ها و یا به مسیونرهای فرانسوی پناهنده شدند و بسیاری را هم ایرانیان در درون خانه‌های خود پناه دادند. سپس دو روز پس از رفتن روسها، حدود سی هزار نفر از کردان از سوی کوهستان به شهر هجوم آوردند و رشید بیگ عثمانی هم با لشگر از پس آنها وارد شهر شد. رشید بیگ جلوی بی‌قانونی را می‌گرفت اما نوری بیک و راغب بیک که دو سرکرده عثمانی بودند به مسیحیان ستم بسیار نمودند. قتل عام روستای گلپاشان که آبادی آسوری نشین بزرگی بود در این زمان رخ داد و آن بیست هزار نفری که در باغ بیمارستان آمریکایی‌ها پناه گرفته بودند کم کم دچار بیماریهایی مانند تیفوس شدند که اهالی بسیاری از مسلمان و مسیحی ارومیه را به هلاکت افکند به نحوی که حدود ۵۰۰۰ نفر از مسیحیان و چند برابر از مسلمانان در این میان نابود شدند.[۱۰][۱۱]

شکست عثمانی‌ها و پاسخ جلوها

چهار ماه پس از این وقایع (۲۷ فروردین، ۱۵ آوریل ۱۹۱۵) در دیلمقان نبرد دیلمقان روسها عثمانی‌ها را شکست دادند و در آخر اردیبهشت، عثمانیان به سرعت ارومیه را تخلیه نمودند. آسوریها و ارامنه، کینه کردان و عثمانیان را از ایرانیان جستند. این بار آسوریها و ارامنه بیرون ریخته و دست به تاراج و آزار مردم گشادند و فلیپ پرایس، خبرنگار روزنامه منچسترگاردین می‌نویسد که رفتار ایشان تنها یک کمی بهتر از رفتار کردان و عثمانی‌ها بوده‌است و جیلوها در روستاها به کشتن مردم تهیدست و بیگناه می‌پرداخته‌اند.[۱۲].

آسوریان بومی ایران که تا این زمان در اطراف ارومیه در روستاها زندگی می‌کردند، حدود پنجاه هزار نفر تخمین زده می‌شدند که غیر از آسوریان جیلو بودند که از عثمانی فرار کرده بودند. تا این زمان، ایشان در ایران آسوده زندگی می‌کردند و ارتباط ایشان با مسلمانان خوب بود. اما پس از اینکه میسیونرهای روس، فرانسوی و آمریکایی کسانی از ایشان را از کیش قدیمی نستوری خود برگرداندند و ارتودکس، پروتستان یا کاتولیک نمودند، اندیشه‌هایی از دشمنی با دیگر ایرانیان در ایشان دمیدند و روزنامه‌هایی با زبان سریانی بنام «جوخو» و «زاهریراباهر» در ارومیه منتشر نمودند.[۱]

سال ۱۲۹۵، در ارومی آسوریان که در زمستان ۱۲۹۳ همراه روسها کوچ کرده بودند و سپس برگشته بودند، کینه کردان و عثمانیان را از ایرانیان می‌جستند: بعضی از افراد را در دهات ریسمان به گردن انداخته و سرشان را از سوراخ دیوار گذرانده و با گاو ریسمان را می‌کشیدند تا سر آن فرد از بدن جدا شود. جیلوها در دهات پراکنده شده و از زدن و گرفتن و آزردن ایرانیان دریغی نداشتند.[۱۳]

انقلاب روسیه

در بهار ۱۲۹۶ (۱۹۱۷)، در روسیه انقلاب شد و کارها ناگهان بر طرفداران روسیه در ایران گران سخت شد. بیشتر سربازان روس که درایران بودند، از فرماندهان خود فرمانبری نمی‌کردند و در شهرها بازار را غارت می‌کردند مثلا در چهاردهم تیر بازار ارومیه را غارت کردند و سه نفر را کشتند و بازار را آتش زدند.[۱۴]

کتیبه سوختن بازار اورمیه در تاریخ شانزدهم رمضان ۱۳۳۵ مطابق با ۱۵ تیر ۱۲۹۶ (۱۹۱۷)

در دهات، جیلوها نه تنها تاراج می‌نمودند، بلکه کشتار و آتش زدن هم انجام می‌دادند. در نیمه‌های مرداد ارمنیان، سالداتها و جیلوها در نازلوچای بسیاری را کشتند و هشت، نه ده دیگر را هم غارت نموده و دست به کشتار زدند و حتی کودکان شیرخوار را هم می‌کشتند.[۱۵]

در آبانماه همان سال، روسها و آسوریها رفتار بد خود با مردم را ادامه داده و به شوخی در مراسم عاشورا یکنفر را کشتند و پنج نفر را زخمی نمودند.[۱۶]

کشتار مردم ارومیه بدست مسیحیان

چون انگلیس و فرانسه پی بردند که در ایران دیگر روسها توانایی جلوگیری از عثمانیها و آلمانها را ندارند، پیرامون اینکه دسته‌هایی از سپاه از ارمنیهای ایران و عثمانی بوجود آورند با مارشیمون , پیشوای آسوریان وارد مذاکره شدند و از راه جلفا به ارومیه آمدند، میسونرهای آمریکایی هم با ایشان همدستی نموده و پولهایی که بابت امور خیریه از آمریکا می‌آمد را صرف سپاه آرایی برای آسوریان می‌کردند.[۱۷]

در این میان یک آرزوی خامی در ذهن مارشیمون و دیگر سران آسوری افتاده بود که یک کشور آزادی برای آسوریان در ناحیه ارومیه و پیرامون آن پدید آورند.[۱۸]

مارشیمون و آقا پتروس و دیگر سران آسوری و مسیحی، به همدستی مستر شت مسیونر آمریکایی که نایب کنسول آمریکا هم بود و به همداستانی مسیو نیکیتین و فرانسوی‌ها یک واحد نظامی در سرای حاجی مستشار دایر نموده و شروع به سربازگیری از اطراف نمودند. در بهمن آن سال یک نفر جلو دو نفر مسلمان و یهودی را در بازار بقتل رساند که منجر به قتل چهار نفر دیگر هم از رهگذران بیگناه شد، سپس دسته‌ای از جلوها از بیرون شهر شروع به کشتار در بیرون شهر نمود که حدود صد نفر از اهالی دهات را به قتل رسانید. اقدام دو نفر از اهالی برای دفن کردن کشته‌هایی که بیرون شهر بر زمین مانده بودند به شروع جنگ کامل انجامید و مسیحیان در شهر هر کسی را که دید به گلوله بستند. سپس جلوها شروع به توپ بستن شهر کرده و سرانجام هیئت صلحی به کنسولگری روسیه نزد مارشیمون رفت. قزاقان شهر هم که رییس ایشان روس بود به دستور او پرچم سفید برافراشتند که باعث دلیر شدن آسوریان شد و با حمله به قزاقخانه هر قزاقی را که یافتند به قتل رساندند. پس از این قتل عام اهالی ارومیه اتفاق افتاد که با تاکید و پیگیری مستر شت نایب کنسول آمریکا ادامه پیدا کرد. حدود ده هزار نفر از مردم بیگناه، شامل زن و بچه و مردم عادی طی این کشتار نابود شدند. این آمار تنها مربوط به شهر ارومیه ونه دهات آن بود و در دهات کشتار بزرگتری اتفاق افتاد.[۱۹]

پس از آن مارشیمون آهنگ سلماس کرد و می‌رفت تا سلماس را نیز زیر فرمان خود درآورد و چون شمار آشوریان و ارمنیان را کم می‌دید، می‌رفت تا با سمیتقو دیدار کرده و وی را نیز با خود همداستان کند.[۲۰]

کشته شدن مارشیمون بدست سمیتقو

سمیتقو در وسط، دکتر شت، میسیونر آمریکایی در سمت راست او

مسیحیان که در ارومیه می‌کوشیدند به پشتیبانی بیگانگان کشوری در برابر ایران پدید آورند، چون شماره خود را کم می‌دیدند بر آن شدند که کردان را نیز همدست کنند و در این زمینه سیمتقو را بهتر دانستند. دو سه روز پس از کشتار ارومیه، مارشیمون که در ظاهر می‌گفت که با کشتار و تاراجی که می‌شود موافق نیست و می‌خواهد خود را کنار بکشد ولی در باطن برای به دست گرفتن سلماس و دیدار با سیمیتقو می‌رفت که او را با خود همداستان کند، در کهنه شهر با سمیتقو دیدار کرد. کسروی می‌گوید: دو تن چون با هم نشستند، مارشیمون به سخن پرداخت ما همه گفته‌های او را نمی‌دانیم. آنچه از زبان خود سیمیتقو بیرون افتاده آن است که مارشیمون به او گفته

این سرزمین که اکنون کردستان نامیده می‌شود میهن همه ماها بوده ولی جدایی در کیش، ما را از هم پراکنده و به این حال انداخته. اکنون می‌باید همدست شویم و این سرزمین را خود بدست گیریم و با هم زندگی کنیم. ما سپاه بسیج کرده‌ایم ولی سوار نداریم اگر شما با ما باشید چون سوار بسیار دارید بر سر تبریز می‌رویم و آنجا را هم می‌گیریم

. بعد از خاتمه جلسه هر دو باهم دست مودت داده و به یکدیگر قول همکاری می‌دهند جناب مارشیمون از اتاق خارج شده و به طرف کالسکه رفته و هنگام سوار بر کالسکه مورد هدف شلیک طپانچه سیمیتقو قرار می‌گیرد با شلیک گلوله سیمیتقو کردها آسوری‌ها را در آن دم نشانه گرفته و می‌زنند به طوری که تمام صد و چهل نفر آسوری به جز چند نفر همه کشته می‌شوند. پس از آن خود سمیتقو این داستان را بارها با افتخار تعریف می‌کرده که از پیش سر کشتن مارشیمون را داشته و بجز برادرش علی آقا کس دیگری را نیاگاهیده تا مبادا مارشیمون بویی ببرد. وی مدعی بود که ایرانیان قدر این کشتن مارشیمون و دیگر آشوریان همراهش را ندانسته‌اند.[۲۱]

پیامد کشته شدن مارشیمون

چون آسوریان از کشته شدن پیشوای خود آگاه شدند، سخت برآشفتند و همان شب به سوی کهنه شهر حرکت کردند و هرکه از مردم محلی را دیدند کشتند و شهر را به آتش کشیدند. بیش از هزار نفر زن و کودک و مرد در کهنه شهر کشته شد. روز دوشنبه ۲۷ اسفند که خبر کشته شدن مارشیمون به آسوریان و جلوها رسید، از سران خود برای کینه جویی اجازه خواستند که ایشان اجازه ۱۲ ساعت کشتار دادند. در نتیجه ده هزار و اندی دیگر از ساکنین بیگناه ارومیه کشته شدند. بسیاری از کلیمیان ارومیه هم در این گیرودار بقتل رسیدند. پس از آن آقا پتروس، برای کینه جستن از سمیتقو بابت کشتن مارشیمون همراه با توپچیان روسی به چهریق مقر سمیتقو حمله کرد و پس از فرار اسماعیل آقا سمیتقو، هر مردی را که در چهریق باقیمانده بود، قتل عام نمود و از زنان یکی مادر سمیتقو و دیگری دختر جعفر آقا برادرش بود که اسیر کردند و به پیروزانه به ارومیه بازگشتند. اما در دیلمقان چون خود مردم سلاح دست گرفتند و نیز با توجه به کمک رسیدن از تبریز و شرفخانه کشتار صورت نگرفت. اما پس از چندی دسته‌هایی دیگر از مسیحیان از ارومیه به دیلمقان آمدند و چون شمار مسیحیان زیاد شد، مسلمانان بیمناک شدند. در آنگاه آشوریان پیام فرستادند که اگر شهر را بی‌جنگ تسلیم کنید به کسی آسیبی نمی‌رسد وگرنه با کشتار شهر را خواهیم گرفت. در آن هنگام وثوق‌الممالک نامی حاکم شهر بود و تصمیم گرفت شهر را تسلیم کند. مردم شهر عده‌ای نومیدانه شهر را ترک کردند و عده‌ای در خانه‌های خود ماندند. غروب همان روز سامون با دسته‌ای از ارمنیان به شهر آمدند و همانطور که گفته بودند غارت نکردند. فردا دستهٔ جلوها به همراه آقا پتروس از چهریق بازگشته بودند به شهر آمدند و آنان ابتدا نیز غارت و کشتار نکردند اما شروع به آزار و اذیت مردم می‌کردند و کالا و ابزار گرانبها در خانه‌ها را می‌ربوند. آن عده که فرار کرده بودند بسیاریشان دوام نیاورند و مردند و عده کمی موفق شدند به خوی درآیند و مورد استقبال مردم خوی قرار گرفتند[۲۲]. بعدها منابع آشوری ادعا کردند که سمیتقو از حاکم تبریز دستور کشتن مارشیمون را گرفته بوده [۲۳]و علت انتقام گرفتن از مردم ارومیه همین بوده‌است، این منابع توضیح ندادند که بلافاصله پس از اقدام سمیتقو، از کجا فهمیده بودند که دولت ایران در آن قتل دخیل بوده‌است.

میزان قوای نظامی آسوریان

پرونده:Agha-army.jpg
آقا پتروس و ارتش آسوریها

نزدیک به ۱۲ هزار خانواده جلو با مارشیمون از خاک عثمانی آمده بود. نزدیک به ۲۰ هزار خانوار از ارمنیان و آسوریان خود ارومیه و سلماس و سلدوز و پیرامون بودند که به آنان پیوستند. پنج تا شش هزار ارمنی از ایروان و وان و نخجوان گریخته و به اینان پیوسته بودند. بیست هزار سپاهی و هشتصد نفر سرکرده روسی و ۷۲ نفر سرکرده فرانسوی داشتند به همراه ۲۵ توپ و ۱۰۰ مسلسل.[۲۴]

بازآمدن سپاه عثمانی به آذربایجان

نقاط سرخ مرکزهایی را که در آن کشتار آسوریان انجام شده و سبز قلمرو امپراتوری عثمانی را نشان می‌دهد

پس از شورش عربها در امپراطوری عثمانی و ورود آمریکا به جنگ، نیروهای عثمانی برای جبران شکستها در عراق و نواحی دیگر، سعی در تصرف مناطق ترکزبان (آذری) در شمال و جنوب رود ارس نمودند که در این راه با ارمنیان و گرجیان و آسوریان درگیر شدند.

جنبش ترکان جوان که دارای گرایش‌های پان ترکیستی می‌بودند، تمایل به گسترش مرزهای سرزمینی خود داشتند. از آن جا که بیشتر سرزمین‌های اروپایی تحت سیطرهٔ خود را در خلال جنگ جهانی اول از دست داده‌بودند، در اندیشهٔ شکست دادن امپراتوری روسیه و گسترش مرزهای خود در شرق و ضمیمه ساختن مناطق ترک‌زبان قفقاز و آسیای مرکزی به امپراتوری عثمانی افتادند. بر همین اساس، ترکان عثمانی شروع به پاکسازی مناطق غیرترک‌نشین امپراتوری کردند. در این راستا، ارمنیان که بزرگترین اقلیت غیرترک ساکن در عثمانی و همچنین جداکنندهٔ مناطق ترک‌زبان قفقاز و ترکان عثمانی از منظر جغرافیایی بودند، قربانی نخستین نسل‌کشی قرن بیستم شدند. همزمان اقوام دیگر نظیر آشوریان مسیحی نیز در همین راستا نسل‌کشی شدند.[۲۵][۲۶]

تا این زمان (پیش از بازگشت لشگریان عثمانی به آذربایجان)، در سلماس آبادی ای نمانده و مردم بیچاره یا کشته و یا پراکنده شده بودند، در ارومیه که هنوز عده‌ای از مردم باقیمانده بودند باز روزی نمی‌گذشت که چندین تن از زن و مرد و کوچک کشته شوند. ژنرال دنسترویل در این زمان به همدان و قزوین آمده بود. در نیمه نخست خرداد یک دسته از سپاه عثمانی از راه خوی به سلماس آمدند و مسیحیان به سرکردگی آقا پتروس را شکست دادند. آوارگی مسیحیان از سلماس به ارومیه باز باعث آدمکشی و غارت در ارومیه شد. در این میان آندرانیک، فرمانده سپاه داوطلب ارمنی، که برای متفقین می‌جنگید، به خوی حمله کرد که باعث عقب نشینی عثمانی‌ها از اطراف ارومیه شد. علت این حمله به خوی این بود که در ژانویه ۱۹۱۸ و تشکیل جمهوری ارمنستان در ۲۸ مه ۱۹۱۸ / هفتم خرداد ماه ۱۲۹۸ شمسی، داشناک‌ها لازم می‌بینند برای ایجاد ارمنستان بزرگ محور وان، ایروان، و نخجوان را به همدیگر وصل کرده و نیروهای خود را به هم ارتباط دهند بنابرین تصمیم می‌گیرند به هر قیمتی شده خوی را تصرف کنند[۲۷][۲۸]. سرکرده سپاه عثمانی در خوی از مردم شهر تقاضای کمک نمود که کسی به او نپیوست و خود عثمانیان به تنهایی در ایواوغلی که با خوی سه فرسنگ فاصله دارد با ارمنیان وارد جنگ شدند که شکست خوردند و هشت نفر زخمی از سپاه عثمانی در شهر باقی ماند.[۲۹] بدنبال فتوای مراجع تقلید خوی[۳۰][۳۱] و همکاری مردم، اهالی شهر در مقابل سپاه آندرانیک مقاومت کرده تا هنگامی که لشگر عثمانی از سوی سلماس رسید و ارمنیان شکست خوردند. پس از دو سه روز عثمانیان تمام مردان ارمنی خوی و پیرامون آنرا قتل عام نمودند.[۳۲]

پس از این ناکامیها، آسوریان در ارومیه خشونت را افزایش داده و به مردم ارومیه می‌گفتند که عثمانیان را شما خواسته‌اید که بسر ما بیایند و پیاپی مردمان شهر را بقتل میرساندند ؛ از کسانی بنامی که در این روزها کشتند آقا میر محمد پیشنماز خلخالی (که از سادات مجرب و محترم بود) که سرش را بریدند و تکه تکه اش کردند.[۳۳][۳۴][۳۵][۳۶]

در این هنگام چون کلیه خطوط تلگراف پاره شده بود و جمعیت محلی هم پراکنده، و رفت و آمدی هم به این ناحیه نمی‌شد، آسوریان در بلاتکلیفی و ترس شدیدی گرفتار شده بودند که ناشی از نزدیک شدن سپاه عثمانی و خبر نداشتن از وضعیت متفقین و محل استقرار آنها بود. در دوشنبه شانزدهم تیر، یک هواپیمای انگلیسی، وابسته به نیروی دنسترویل (ژنرال انگلیسی مامور به عبور به سمت باکو) به ارومیه آمد و با آسوریان قرار گذاشت که در صایین قلعه به نیروهای انگلیسی بپیوندند تا پیوستگی عثمانیان را از راه همدان - ارومیه قطع کنند و با اشغال تبریز، قفقاز را از عثمانیها بازپس گیرند. پس از این ملاقات، در ناحیه میانه درگیری شدیدی بین عثمانیها و آسوریها پیش آمد که منجر به عقب نشینی عثمانیها شد، اما از طرف سلماس نیروی عثمانی پیش می‌آمد. باز در جریان فرار آسوریها از شهر، آدمکشی‌هایی اتفاق افتاد. پیشروان سپاه عثمانی که به شهر وارد شدند، خود به چپاول مسیحی و غیر مسیحی پرداختند. در مسیون مسیحی فرانسوی بسیاری از مسیحیان ضعیفی که امکان فرار از شهر را نداشتند، بدست عثمانیان قتل عام شدند و مسیو سونتاق که نماینده پاپ در ارومیه بود و واقعا با مردم خوشرفتاری می‌کرد بدست عثمانیان کشته شد: این فرد در دوران چیرگی آسوریان از هیچ کوششی در نجات مردم و نکوهش رفتار جیلوها دریغ نمی‌کرد.[۳۷] با وجود اینکه مردم اجتماع نموده و از عثمانیان درخواست آزادی این فرد و کشیشان دستگیر شده را نمودند، با این وجود عثمانیان پروا نکردند و ایشان را در جلوی مسجد مناره تیرباران کردند[۳۷]. بسیاری از اهالی بومی مسیحی شهر (بغییر از جلوها) در خانه‌های همسایگان مسلمان خود پنهان شدند که باعث شد عثمانیان خانه‌های شهر را تک به تک جستجو کنند و از کسانی که یافتند و به قتل رساندند، فردی بنام دکتر اسرائیل از سران مسیحی شهربود که اتفاقا با مسلمانان خوشرفتار نبود و در زمان چیرگی جیلوها دائم تشویق به خونریزی می‌کرد، اما در خانه همسایه مسلمانش پناه گرفته بود[۳۷]. مسیحیانی که از شهر گریختند به سلماس رفتند و تعدادی عثمانی آنها را تعقیب کرده و زنان و فرزندان ایشان را دستگیر می‌کردند، در میان خود ایشان هم هرکس به فکر خود بود و جلوها و ارمنیان قفقازی بقیه را غارت می‌کردند. در میاندوآب، مجد السطنه دست به کشتار ایشان زد و سپس کردان هم بسیاری از ایشان را کشتند و غارت کردند. جمعا حدود پنجاه هزار نفر به صایین قلعه رسیدند که دنسترویل ایشان را به بعقوبه فرستاد. کسروی تعداد کشته شدگان مسلمان را در طی کل این دوره بیش از صد وسی هزار نفر می‌داند و کشتگان مسیحی را انبوه ذکر می‌کند.[۳۸] پس از این دوران در نواحی سلماس و ارومیه جمعیت به حدی کم بود که تمام محصول در دهات دست نخورده می‌ماند و عثمانی‌ها افراد را به زور به دهات می‌فرستادند تا محصول را جمع کنند و به شهر بیاورند.

نقش ایرانیان در دفاع از آشوریان در برابر کشتار عثمانی

کنسول انگلیس در سال ۱۹۱۵ می‌نویسد بسیاری از ایرانیان سعی در پناه دادن ارامنه و آسوریها در منازل خود داشتند , اما ماموران عثمانی نمی‌گذاشتند.[۳۹] همچنین در سلماس، ۷۵۰ نفر از آسوریان در منازل ایرانیان پنهان شدند که افسر عثمانی دستور حمله به خانه‌های ایرانیان را صادر نمود که این عده همگی کشته شدند.[۴۰]

بدنبال لشکرکشی آندرانیک به خوی و شکست خوردنش هم، آندرانیک دو قریه معتبر را(در نخجوان) با زن و بچه قتل عام نمود که به آن جهت علی احسان پاشا (فرمانده عثمانی) صریحا به اقبال السلطنه ماکویی و ضابطین آن حدود نوشته بود که در عوض مسلمانان، ارامنه ماکو و کشمش تپه و قره کلیسا و خوی باید قتل عام شوند و اگر از خوانین و اهالی کسی جانبداری نماید، خودش مصلوب و تمام مایملک او مصادره خواهد شد [۴۱]، اقبال السلطنه می‌نویسد که اهالی هیچ اقدامی برای اجرای دستور عثمانی نکردند، اما " عساکر عثمانی با واغون آمده و در پایین محله ارامنه پیاده شده و با کمک مهاجرین قفقاز که از تعدیات ارامنه فراری شده و به ماکو آمده بودند، اقدام به قتل عام نمودند. از اهالی کسی اشتراک ننمود "[۴۲]. در قره کلیسا، اقبال السطنه، پسر خودش را فرستاد تا به مسیحیان بفهماند که یا فرار کنند یا اموال خودشان را با سند و دست خط اقبال السلطنه به او امانت بدهند و ظاهرا ادعای مسلمانی کنند تا قتل عام نشوند، اما ایشان قبول نکردند و اظهار کردند که باید با فائق افندی و لشکر عثمانی بجنگند [۴۳].

سرنوشت بازیگران کشتارها

آقا پتروس، در لباس ژنرالی متفقین
آندرانیک اوزانیان، ژنرال ارمنی

سمیتقو، چندین سال بعد (۱۹۳۰) پس از بدون پشتیبان ماندن، از قوای دولتی شکست خورد و به همان روشی که مارشیمون را بقتل رسانده بود، کشته شد. بعضی از پاشاهای عثمانی از ترکان جوان که در نسل کشیها دست داشتند در عملیات تروریستی داشناکها کشته شدند. دکتر شت(به انگلیسی: William Ambrose Shedd)، کشیش آمریکایی که در برافروختن فجایع دست داشت را در راه صایین قلعه، کنار تیر تلگرافی مرده یافتند که در گورستان مسیحیان تبریز (لیلاوا) دفن شد. آقا پتروس، سرکرده آسوریان که به بعقوبه رفت، در کنفرانس لوزان دوباره طرفدار ترکیه شد و قول داد که در مقابل برگشت به حکاری، نسبت به ترکیه وفادار بماند که نتیجه‌ای نداشت و بقایای جیلوها در عراق باقی ماندند: خود آقا پتروس هم در پرونده‌ای که شامل سواستفاده مالی از یک یتیمخانه بود در کانادا درگیر شد[۴۴] و از دست پلیس کانادا که در پی بازداشت او بود فرار کرد و به واتیکان رفت بعنوان اینکه می‌خواهد قبیله اش را از کلیسای آشوری تابع کاتولیکها کند که باعث شد واتیکان به او دو مدال بدهد[۴۴]، سرانجام در تولوز فرانسه سکته مغزی کرد و درگذشت (۵۲ سالگی). آندرانیک هم در تبعید در فرزنو آمریکا درگذشت و موفق به دیدن ارمنستان بزرگ نشد: شاید شکست خوی یکی از علل ناکامی او بود که باوجود دست زدن اش به پاکسازی قومی هرگز به آن نرسید[۴۵][۴۶]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ۶۲۰.
  2. احمد کسروی تبریزی (۱۳۶۳تاریخ مشروطهٔ ایران، انتشارات امیرکبیر، ص. ۴۲۵
  3. بختیاری، خسرو خان. «خاطرات سردار ظفر». مجله وحید.
  4. Hooman Peimani (۲۰۰۹Conflict and Security in Central Asia and the Caucasus، ABC-CLIO، ص. pp٫ ۲۳۷ پیوند خارجی در |title= وجود دارد (کمک)
  5. Christian Van Gorder (۲۰۱۰Christianity in Persia and the Status of Non-Muslims in Iran، Rowman & Littlefield، ص. pp٫ ۷۱-۷۲، شابک ۹۷۸۰۷۳۹۱۳۶۱۱۹ پیوند خارجی در |title= وجود دارد (کمک)
  6. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ۶۲۱.
  7. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ۶۲۲.
  8. Maria T. O'Shea (۲۰۰۴Trapped Between the Map and Reality: Geography and Perceptions of Kurdistan، Psychology Press، ص. pp٫ ۸۹ پیوند خارجی در |title= وجود دارد (کمک)
  9. Christian Van Gorder (۲۰۱۰Christianity in Persia and the Status of Non-Muslims in Iran، Rowman & Littlefield، ص. pp٫ ۷۱-۷۲، شابک ۹۷۸۰۷۳۹۱۳۶۱۱۹ پیوند خارجی در |title= وجود دارد (کمک)
  10. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ۵۹۹ تا ۶۰۹.
  11. David Gaunt (1st Gorgias Press Ed edition (December 29, 2006)[۱]، Gorgias Press LLC، ص. ۵۵۶ pages، شابک ۹۷۸-۱۵۹۳۳۳۳۰۱۰ تاریخ وارد شده در |سال= را بررسی کنید (کمک); پیوند خارجی در |title= وجود دارد (کمک) صفحه ۱۱۰
  12. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ۶۱۳.
  13. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۶۷۲ و ۶۷۳.
  14. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۶۸۵.
  15. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۶۸۶.
  16. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۶۹۷.
  17. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۷۱۲.
  18. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۷۱۳.
  19. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۷۱۴ تا ۷۲۴.
  20. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۷۲۶.
  21. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۷۲۵ تا ۷۲۷.
  22. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۷۲۸ تا ۷۳۳.
  23. PERIOD OF DECLINE 1900 - 1918 FROM PATRIARCH MAR RUWEL SHIMUN UNTIL THE MURDER OF PATRIARCH MAR BENYAMIN SHIMUN, Mar Apramو ص ۱۲۹
  24. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۷۳۵ و ۷۳۶.
  25. Bloxham, Donald (۲۰۰۹The Final Solution: A Genocide، Oxford University Press، ص. ۳، شابک ISBN ۰-۱۹-۹۵۵۰۳۳-۳ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid character (کمک) پیوند خارجی در |title= وجود دارد (کمک)
  26. Winter J.M. (۲۰۰۳America and the Armenian genocide of ۱۹۱۵، Cambridge University Press، ص. pp٫ ۱۵۰, ۱۸۹-۱۹۱، شابک ISBN ۰۵۲۱۸۲۹۵۸۵ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid character (کمک) پیوند خارجی در |title= وجود دارد (کمک)
  27. توفان در قفقاز - کاوه بیات – از انتشارات وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران صفحه ۹۳
  28. قتل عام مسلمانان در دو سوی ارس - صمد سرداری نیا – نشر اختر – ۱۳۸۵ – صفحه ۹۰
  29. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۷۵۱ تا ۷۵۳.
  30. محمد امین ریاحی – تاریخ خوی – صفحه ۵۰۸ و ۵۰۱
  31. نام آوران ارومیه – انتشارات تکدرخت – علی بابایی – ۱۳۸۹ – صفحه ۲۹۰
  32. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۷۵۵.
  33. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۷۵۶.
  34. مصاحبه از بانو محبوبه شهیدی، متولد ۱۳۰۰ ش عروس شهید سید محمد پیشنماز از کتاب: آن روی پنهان عرب باغی از لابه لای کتاب‌هایش باید شناخت- محمد رضا آبرون – ۱۳۹۰- قم
  35. ارومیه در گذر زمان – صفحه۳۷۲ – حسن انزلی - انتشارات دستان - ۱۳۸۴
  36. تاریخچه ارومیه- یادداشت‌هایی از سال‌های جنگ اول جهانی و اشوب‌های بعد از آن – رحمت اله توفیق –- انتشارات شیرازه کتاب- ۱۳۸۹ – صفحه ۴۳
  37. ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ ۳۷٫۲ کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۷۶۱.
  38. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۷۶۳.
  39. Bryce, James Lord. British Government Report on the Armenian Massacres of April–December 1915.
  40. ویکی‌پدیای انگلیسی
  41. توفان ب‍رف‍راز قفقاز - کاوه بیات – از انتشارات وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران صفحه ۹۳
  42. توفان ب‍رف‍راز قفقاز - کاوه بیات – از انتشارات وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران صفحه ۹۳
  43. توفان ب‍رف‍راز قفقاز - کاوه بیات – از انتشارات وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران صفحه ۹۴
  44. ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ Rev. W.A. Wigram (1922). The Cradle of Mankind, life in Eastern Kurdistan, Second Edition. London: A & C Black, Ltd. pp. ۲۱۸–۲۱۹. online version
  45. توفان ب‍رف‍راز قفقاز - کاوه بیات – از انتشارات وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران صفحه ۹۳.
    کاوه بیات در کتاب توفان بر فراز قفقاز می‌نویسد:

    این شکست امید ارامنه را درباره تشکیل ارمنستان بزرگ از بین برد و بقیه السیف سپاه ایشان پس از تحمل مشقات زیاد خود را به ایروان رسانیدند و غایله بدان بزرگی که استقلال و تمامیت ارضی ایران در گرو آن بود به همت و کوشش مردانگی مردم خوی دفع گردید. از نکات جالب توجه هم آن که آندرانیک در راه بازگشت در طرف نخجوان دو قریه معتبر را با زن و بچه قتل عام نمود.

  46. The Great Game of Genocide: Imperialism, Nationalism, and the Destruction of the Ottoman Armenians by Donald Bloxham. Oxford University Press: 2005, pp. 103–105

منابع

  • کسروی، احمد (۲۵۳۷). تاریخ هیجده ساله آذربایجان (بازمانده تاریخ مشروطه ایران). انتشارات امیر کبیر. تاریخ وارد شده در |سال= را بررسی کنید (کمک)
  • کسروی، احمد (۱۳۶۳). تاریخ مشروطهٔ ایران. انتشارات امیر کبیر.
  • بیات، کاوه (۱۳۸۸). ت‍وف‍ان ب‍رف‍راز ق‍ف‍ق‍از، ن‍گ‍اه‍ی ب‍ه م‍ن‍اس‍ب‍ات م‍ن‍طق‍ه‌ای ای‍ران و ج‍م‍ه‍وری آذرب‍ای‍ج‍ان، ارم‍ن‍س‍ت‍ان و گ‍رج‍س‍ت‍ان در دوره ن‍خ‍س‍ت اس‍ت‍ق‍لال ۱۹۱۷. وزارت امور خارجه، مرکز چاپ و انتشارات. کاراکتر zero width joiner character در |کتاب= در موقعیت 2 (کمک)